حاجی،خوابی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام

اومدم بگم حاجی جون این همه بچه ها پیشنهاد گذاشتن ولی تو انگار ککتم نمیگزه.

چیزی شده؟عاشقی؟؟پول مول گیرت اومده؟ کاررررررررررررررررررررر؟

آره؟

کو ؟کجان؟

حاجی جون پیشنهاد دادم چن تا موضوع به موضوعا اضاف کن نکردی.گفتم روز شمار بزا برا قرار آذرمون نزاشتی.میگم دوستم که دانشجوی پیام نور خودمونه . همشهری خانم سلیمانیه .رشته مترجمی زبان هست. بچه گلی هست. میخواد بیاد عضو بشه . هیچی نمیگی.

اصلا من هیچ

نجمه خانوم رو نمیگی که چن باره میگه جمله بالای وب رو عوض کن. بنده خدا چن جمله هم پیشنهاد داد اما  دریغ ........

اشکال نداره به قول رئوف جون این چیزا طبیعیه تو این دوره زمون. رئوفم گذرونده.

 

کوچیک شما یکی از سران فتنه.

 

بخشش

ديگران را ببخش!

نه فقط براي اينكه آنها لايق بخشش اند

بلكه به اين خاطر كه شما لايق آرامش هستيد.

سایت های کاریابی(اول از خودم شروع کنم)

 

estekhtam.com

karasa.ir

unp.ir

 

 

ریشه یابی مشکلای وبلاگ از ته تهش

سلام بچه ها. خوبید؟؟؟ نکنه قهرید با وبلاگ؟؟؟؟چرا از رئوف سوال نمیکنید؟هان؟

اصلا به من چه ...

نه نمیشه به من چه ....

پس به کی چه....

چی شده ...

کسی مرده؟؟؟؟؟

ای بابا.....

بیاید دیگه........

بچه ها من یه صحبتاییییییییییییییییییییی دارم دارم باهاتون....

میدونم قبلا بحث شده اما بزارید یه بار هم ....

پس حالا که میزارید بگم چند سوال میپرسم

 که میتونه کمک کنه به حل مشکلای وبلاگ:

۱.هر سر زدن به وبلاگ و نظر گذاشتن چقد وقتتون رو میگیره؟در هفته چن تا اینجوری میتونید وقت بزارید؟

۲. علت اومدنتون به وبلاگ چیه؟(علایق و انگیزه ها)

۳.علت نیومدنتون چیه؟

۴.چه چیزایی باعث میشه بیاید نت؟(آیا میشه تو قالب وبلاگ گنجوندشون؟؟؟)(درسی-داستان-عقاید مذهبی-شعر-مقاله-دانلود آهنگ)

۵.میشه یه طرح برا وبلاگ ریخت و به هرکی یه وظیفه ای بدیم(مثل الان که خانم سلیمانی مسئول برگزاری تولد هاست).(مثلا یکی مسئول علمی-یکی مسئول اهنگ-یکی شعر بزاره-یکی بره مطلب بیاره.بسته به تخصصصشون).

آها قابل توجه بیکارای محترم ازز قبیل خانم و آقا(دیگه خرج زندگی زیاد شده خانم ها هم بایدبیان پای کار).چرا سر وعده ای که داده بودید قبلنا که بیایم سایت های کاریابی رو بزاریم وب و یا آگهی های نانوشته روزنامه ها و ادارات محلی مون رو نزاشتین وب.

یه موضوع دیگه یادتونه گفتیم  نه-نه -نود و نه دور هم جمع بشیم با زن و بچه هامون(البته خانما با آقاشون و بچه هاشون) بنظرتون نمیشه؟

خوبم میشه کافیه بخوایم.

یکی از دوستان پیشنهاد داد گفت هر سال جمع بشید تا بتونید به اون هدف اصلی برسید.مثلا  نه- نه - نودو یک.بعد نه -نه -نودو دو......تا ن-نه- نود ونه.اصلا ما بشیم هیئت رئیسه این کنکره عظیم که آذر ۹۹ همه همکلاسی ها دور هم جمع بشیم.چطوره؟قرار آخری دانشگاه باید باشه.

 

جمع بندی:

پس خواهشا ج  سوالا رو بدید تا مشکلات برطرف بشه(ها لامصب هیئت دولتی).

پیشنهادا اینابود:

سایت های کاریابی رو بزنیم +آگهی های نانوشته

دوم:قرار ما نه -نه - نود و  یک.هر جا بگید.

سوم رو حاجي بايد زحمت بكشه نميدونم يه روز شمار برا  قرار  آذرمون و يه موضوع با عنوان كار يا سايت هاي كاريابي و... بزاره تو موضوعا

چهارم :وبلاگمون رو -اومدن به وبلاگ رو هدف دار كنيم.

ما ميتوانيم....

لطف...

خواهشا

ملتمسا....ا

توروخدا.....

تورو شاهچراغ....

تورو جون.........................

 نظراتتون رو بدید....

باز هم یه پیشنهاد

سلام

میگم بچه ها نظرتون چیه از بین این سوالا که از هم میپرسیم بهترین هاشو انتخاب کنیم و اخر سر از همه بپرسیم حتی اونا یی که قبلا ج دادن؟

نظرتون چیه؟

چیه؟

چیه؟

چیه؟

چیه؟

ا بگین دیگه..

چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

یه سوال

سلام

بچه یه سوال دارم خدایی همه جواب بدین. از سربازا گرفته تا بعضی ها که وقت سرخاراندن ندارن تا بعضیا که متاهل شدن و سرشون شلوغه و تا بعضیا که میخوان برا ارشد استارت بزنن تا بعضی که قهر تشریف دارن تا بعضی ها ... و حاجی خودمون.

سوال:

قبول دارین خدا هوامونو داره و ما رو خیلی وقت ها لو نمیده. از کارای زشت و بدمون.سوالم اینه تا حالا شده خدا کارای بدتونرو ببینه و هواتون داشته باشه و بهتون بگه "این دفه لو نمیدم ولی واسه دفه های بعد حواستو جمع کن شاید ...." تا حالا شده؟راستی به این صفت خدا چی میگن؟اگه خاطره یا اتفاقی در این مورد دارید که میشه رو بیان کرد رو ربگیدخوشحال میشم. 

روح خسته

سلام

سلام

سلام

دوس دارم سه بار سلام کنم به کسی ربطی داره؟

اخم  و تخمم میکنم دلم میخواد هر کی دوس نداره وب ما نیاد وب ما همینه  که هست.

آره خوب فهمیدی از عالم و آدم شکایت دارم میخوام اینجا شکایت نامشو بنویسم. مشکلیه ؟

دو س دارم. مثل بعضیا که دوس دارن بعضی رو با اسمی که دوس دارن صدا کننو به کسی ربطی نداره.

مثل بعضیا که ویرایش نظرات غیر فعال میکنن. آب از آب هم تکون نمیخوره. آقا اینجا جایی که همه دوس دارن  اینجا جایی که دوست دارن فریاد آزادی سر بدن. اونم کجا پایین نظرات من.

منم دوس دارم به آدم و عالم گیر بدم . اقا دوس دارم . مشکلیه؟؟؟؟؟؟اصلا هم اعصابم خورد نیست. از قیافم مشخصه

هییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

بیکاری هم عالمی داره.

بی عاری

بی دردی

بی کسی

حاجی اینا رو هم بهش اضاف میکردی.

ای بابا

چه کنم

دلم از خودم پره. نمیدونم دلمو چیکار کنم.بندازمش دور. له ش کنم. پاره پاره ش کنم. آخه چرا باهام روک و راست نیس. آخه چرا این ترس لعنتی از من دور نمیشه . این راه شو نمیگیره بره و گورشو گم کنه. چرا من هنوز ترسو ام. ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

چرا من اونی نمیشم که دلم میخواد چرا همش با خودم درگیرم. چرا همش درگیر کارای اشتباهمم. آخه چرا ؟؟

چرا آدم نمیشم چرا از گذشتم درس نمیگریم. آخه چرا؟؟؟؟

بابا دیگه پرسپولیسم با موشک از بحران دراومد فعلا. اندازه پرسپولیسم نیستم؟

ببخشید بچه ها خواستم یکم داد بزنم.

ببخشید

 اینجا جا داره میلاد پر سرور و برکت امام رضا رو هم تبریک بگم. واقعا باید قدر این امام بزرگوار رو دونست. برکتی است در دیار ما.

شب خوش(پیامی است تا طرف بفهمونی دیگه بس اس دادی خوابم میاد(یا کار دارم))

بدون شرح

آبروي تو مانند يخي جامد است كه خواهش از ديگران، آن را قطره قطره آب مي كند،

 

پس بنگر آن را نزد چه كسي فرو مي ريزي!!!

.

.

.

هر وقت گریه می کنم سبک می شوم،عجب وزنی داردچند قطر ه اشک...

یا رازق کل مرزوق

غم روزي مخور،برهم مزن اوراق دفتر را

                             كه قبل از طفل ؛ يزدان پر كند پستان مادر را

 

تسویه حساب شخصی و کوبیدن بر طبل رفتن....

سلام بچه ها...

خوبيدددددددددددددددددددد؟خوشيد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟وضع دماغ ها چجوره؟چاق هست يا نه؟

هيييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييييي........

اين ساعت رسمي كشور هم با ما نميسازه هي ميره جلو هي ميره عقب....

بگذريم....

بچه ها ديشب يه تسويه حساب شخصي با  خود خودم داشتم. آره درست شنيديد با خود خود خودم...يه تسويه حساب حسابي......

كه بالاخره آقا محمد چيكاره اي تو اين دنيا.آمدي امدنت بهر چه بود و به كجا ميروي و .... . خلاصه سرتون رو درد نيارم. يه جورايي اين آخر خدمتي لازم بود یه خونه تکونی شخصی.با خودم گفتم ديگه اين تو بميري از اون تو بميري ها نيس.ديگه وقت تنبلي و تو خونه نشستن ها تموم شد.ديگه وقتشه به خودم بيام. صدات داره مياد رئوف جان .ميدونم ميدونم ميگه محمد جون تازه رسيدي اون روز كه من مدركمو گرفتم و تازه به جمع بيكارا اضاف شدم. حاجي رو باش كه چه آهي  ميكشه.بگذريم. توروخدا برامون دعا كنيد. ديگه  روزگار روزگار سختي شده. شانس ما هست ديگه. ولي من تلاشمو ميكنم و توكل به خدا... هر چي خودش بخواد....

امروز يه خبرم ناراحتم كرد يكي از بچه هاي وبلاگ امروز، بر طبل رفتن کوبیده و میگه میخواد از وبلاگ بره البته موقتا خودش گفت و گفت شايد ديگه نباشم(البته سارا خانوم نبودا.رفتنشون باعث ناراحتي همه هست. هم شعراشون هم نظراتشون عالی بود. وگرمی میبخشید به محفل ما. هم اينكه من نظر داشتم ايشون تو صندلي يخكي ما مشاركت داشته باشن همينطور كه دارن و يه روز هم بشن مخاطب سوالا.) خب حرفاي اين دوستمون رو شنيدم خب به نظرم دليلاش برا نيومدن به حق بود اما بنظرم با اين شرايط باز هم ميتونن برا تنوع و نه اينكه وقتشون رو بگيره بيان وبلاگ كه فك ميكنم اينطور هم باشه.ولی حییییییییییییییییف تازه دور هم جمع شده بودیم چرا اینجور میشه مثل یه برق و باد این روزگار خوش میگذره. بچه ها توروخدا قدر این روزا و لحظاتو بدونید. وقتی وبلاگ خلوت شده بود باین که بیکار بودم اما اصلا رغبتی به اومدن به وبلاگ نداشتم. بگذریم

 نميخوادم هي بپرسين كي هست كي نيس. به وقتش مشخص ميشه. بچه ها  بعضی وقت ها حرفامو به شوخی به بچه ها میگفتم اما انگار بعضی ها بهشون برخورده . از همه  عذر خواهی میکنم لطفا منو ببخشید...

بچه ها اينم به عنوان يه دوست ازم بپذيريد:

......................................................................................................................................

....................................................................................................................................

.....................................................................................................................................

.....................................................................................................................................

....................................................................................................................................

..................................................................................

نميدونم چي بگم نميدونم......

.

.

.

 

جوابیه شماره 3 و پایانی مرتضوی

سلام

خوبيد؟ حالا ما يكم دير كرديم  ببين حاجي زمين و زمان رو بهم دوخته. خانم سليمانی  شما ديگه چرا؟؟؟بابا ديشب 5 ساعت بيشتر نخوابيدم تازه امروز صبحم به صبحگاه نرسيدم.ظهرم كه اومدم خونه نخوابيدم و ج سوالارو دادم.

حالا دندون رو جيگرت ميزاشتي طوري ميشد.باور كنيد نبودم . من از روز 4 شهريورتا ۱۴ تو روستاي اردو جهاديم بودم كه روزاي آخرش پيام حاجي بدستم رسيد(جای همتون سبز بود تو روستا) البته ناگفته نماند كه حدس میزدم منو بزارين رو صندلي داغ ولي فک نمیکردم رو یخکیش بزارینم.وقتي يخكيشو ديدم كلي يخ كردم اوووووووووووف چه سرده(رئوف جان بتوتو بده من). بهرحال خوشحالم كه همه باز مثل گذشته دور هم جمع شديم.خدایا شکرت با اردو هم موافقم .من دوس دارم همه باشن. پس يه روزه بزاريد لطفا"تا همه بتونن بیان. اينم جواب سوالات بقيه عزيزان. اميدوارم خوشتون بياد. ببخشيد ديگه وسعم بيشتر ازاين نيس. به بزرگي خودتون ببخشيد...

البته اگه كسي بازم سوال داشت ميتونه بپرسه خصوصی ج میدمچون مثل اينكه اين حاجي... مارو كشيد پايين . اشكال نداره ...دارم برات حاجي جون...جوجه فكلي....ريز ميبينمت

یه اعتراف:

اون یکی که تو پست نجمه خانوم نوشته بود "منم کشک" من بودم. آخه خ سلیماین اسم همه رو برده بود الا من. ناراحت نشدم ولی اونو همینجوری نوشتم. ولی فک نمیکردم ۲و طرفدار رئوفی درادامه بیاد...

امين جون عابديني

سلام :
سلام امين جون
1 - سربازی خوش گذشت ؟

نميشه بگي جاي شما سبز چون خودتم  سرباز بودي ولي  جات تو پادگان امام حسين خالي بود
2 - چی یاد گرفتی از سربازی ؟

خيلي چيزا يكيش تحمل سختي البته من كه زياد سختي نكشيدم  ولي بهرحال خوب بود
3 - چه فکری کردی برای زندگیت حالا که دیگه آخر خدمته ؟

يه بار فك كردم مغزم سوت كشيد

.

.
سارا خانوم

منم دوسدارم سوال بپرسم.
عليك سلام،شما هم بپرسيد چه اشكالي داره

2-دقیقا کی سربازیتون تموم میشه؟

ساعت 12 شب جمعه 31 شهريور
3-سخته سربازی؟

برا بعضي خيلي برا بعضي هيچ سختي نداره (نسبت به مکان سربازی کردنشون عرض میکنم).اما اين سختي هاس كه آدما رو ميسازه و انكه از سوختن فرار ميكند خام ميماند.

.

.
نجمه خانوم

سلام
سلام

سلام چن بار سلام ميكني؟؟؟

من میخواستم اول یکم یخ ات باز بشه بعد خدمت برسم.
حالا باز شده؟؟؟؟؟؟

خدمت از ماست. خبر نداريد يخم باز شد كه هيچ.صندليمم آب شدافتادم روزمين. الان رو زمين در خدمتتون هستم
اونجور که دلت می خواد خودتو معرفی کن؟

سيد محمد مرتضوي .متولد ۱۲ فروردین سال ۶۶شهر مشهد.اصالتا اهل توابع بجنورد هستیم. توابع بجنورد يه روستا هست به اسم ....

ادامه نوشته

جوابیه شماره 2(مرتضوی)

امين جون برزگر

درود
درود

درود
از کجا شروع شد ؟

چي از كجا شروع شروع شد؟
از اینکه مثبتی چه حسی داری ؟

.

.

.

رئوف جون

سلام محمد جون

سلام عزيز دلم(دخترا قربون صدقه هم ميرن ما نريم)
خوبی پسر؟

بد نيستم خدا رو شكر
1- صندلیت هنوز آب نشده؟؟؟

 چرا داره آب ميشه كمك كمك دستمو بگير
2- صندلی داغشو دوست داری یا تگریش رو؟؟؟؟

تابستون تگري زمستون داغ

جهانگیر؟؟؟

استاد دلسوز
محمودی؟؟؟

يادش بخبر
من؟؟؟

مهربون

ادامه نوشته

جوابیه شماره یک به صندلی یخکی(مرتضوی)

سلام

خوبید بچه ها ؟؟؟

خوشحالم باز دور هم جمع شدیدو همه اومدن

این حاجی باز خودشو گرفتار کرده مجبور شدم خودم جواب صندلی داغ اوخ ببخشید یخکی رو بزارم.

مجتبي

سلام

سلام
سوالات یخکی من

خدا رحم كنه
1- محمد آقا اسمت چیه؟

واستا فك كنم

.

.

.

.

4- پدرت دقیق واسه کجای خراسانه؟

چيكار بوام داري

مگه بوا و كاكا نداري

زهرا خانوم

سلام

سلام
خوبید

مرسي،شما خوبيد

مرسی از پیشنهادتون

خواهش ميكنم قابلي نداشت

.

ادامه نوشته

پیشنهاد

سلام

ماه شهریور ماه تولد ها ماه تموم شدن خدمت منم هست.

دوس دارم با تموم شدن خدمتم یه تولد دیگه ای در من به وجود بیاد.

همچنین یه تولد برا وبلاگ و برا تولد دیگه وبلاگ جدیدمون یه پیشنهاد دارم 

 اونم اینه که صندلی داغ رو بندازیم دوباره.

بیاید برا فرد مورد نظر هم پیشنهاد بدیم.

پیشنهاد من : خودم

منتظرای پیشنهاد برای فرد مورد نظرتون هستم.

هشدارباش

بوكردن ادکلن LOVELY  يا "س شمه"

 در عراق بعد 4 روز جان انسان ها رو گرفته

شايد به ايران هم بياد. 

به هوش باشيد!!!

محبت مادر

ساعت ۳ شب بود که صدای تلفن، پسر را از خواب بیدار کرد.
پشت خط مادرش بود، پسر با عصبانیت گفت: چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی؟
مادر گفت: ۲۵ سال قبل در همین موقع، شب تو مرا از خواب بیدار کردی فقط خواستم بگویم تولدت مبارک.
پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود تا صبح خوابش نبرد.
صبح سراغ مادرش رفت. وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته یافت…
                            ولی مادر دیگر در این دنیا نبود...

فروغ فرحزاد

پشت شيشه برف ميبارد
پشت شيشه برف ميبارد
در سكوت سينه ام دستي
دانه اندوه ميكارد
مو سپيد آخر شدي اي برف
تا سرانجام چنين ديدي
در دلم باريدي ... اي افسوس
بر سر گورم نباريدي
چون نهالي سست ميلرزد
روحم از سرماي تنهايي
ميخزد در ظلمت قلبم
وحشت دنياي تنهايي
ديگرم گرمي نمي بخشي
عشق اي خورشيد يخ بسته
سينه ام صحراي نوميديست
خسته ام ‚ از عشق هم خسته

فروغ فرخزاد

ده نه هشت ...

بسم رب ا لمهدی

دارد وقت تمام میشود

عمر پربها آسان میگذرد.

و هیچ وقت به آن نمی اندیشیم

با ز رفتم تو فاز نصیحت

بذار نگم که نصحیت راجوانان خوشششان نمی آید

سه  دو  یک و....

  و تمام

نمی خواهم بمیرم

سلام

داشت کم کم سه سالم میشد.چه روزای خوب داشتم چه حالم خوب بود.هرروز طراوتم بیشترو بیشترمیشد چقد بهم سر میزدن اما این روزا حالم اصلا خوب نیست نفس هام به شماره افتاده کسی بهم سرنمیزنه. شایدم بمیرم نمیدونم کاش منو فراموش نمیکردن.

کاش....

با وجود همه این حرفا یه چی میخوام به همتون بگم

"نمیخواهم بمیرم"

صحبت ها یه وبلاگ در حال مرگ....!!!

هرچي دوس داري اسمشو بزار!!!

سلام

اومدم حرف بزنم شايدنفهميمش،جلو جلو عذر خواهي ميكنم ،ببخش اگه كلمات و جمله هام برات نامفهومه .زياد مهم نيستن دوس داشتي بخونش

اومدم بگم ازهرچي،ازهركي،ازهمه جا،فقط ميخوام بگم.مهم نيس كسي بهش گوش بده،كسي بخونتش.فقط و فقط ميخوام بگم.ميخوام بگم 25 سال از عمرم گذشت و هيچي نفهميدم25 سال گذشت بدون اينكه آب تو دلم تكون بخوره بدون هيچ سختي.چي ميشدتو معرض آزمايش هاي سخت قرار ميگرفتم چي ميشد يكي از همون كوچيكي بهم ياد ميدادسختي كشيدن رو.ياد ميداد بزرگ شدن رو.ياد مي داد انسانيت واقعي رو.ياد ميداد كمال واقعي رو.ياد ميداد طرز برخورد رو. ياد ميداد حرمت ها رو ياد ميدادچجوري ارزش خودتو پيش ديگران حفظ كني ياد ميدادچجوري تو حوادث و طوفان هاي زندگي كشتيت غرق نشه ياد ميداد چه جوري جول تو از آب بكشي بيرون.آي خدا خسته ام.ميشنوي صدامو؟؟؟ميبيني گريه هامو؟؟؟اصلا برات مهمم؟.ميدونم همه بنده هات برات مهمن.اما خدا ديگه خسته ام نميگم به اينجام رسيده "نه" اما خودت خوب ميدوني دردم چيه؟؟؟خدا دارم تاوان چي رو پس ميدم؟؟؟تاوان اشتباهام؟؟؟كدومش؟ماشاالله يك دو تا هم نيس!!!خدا چرا نيمتونم ياد بگيرم كار درست رو؟؟؟چرا؟؟؟خدايا دستم بگير،خدايا يه لحظه هم منو به خودم به نفسم وامگذار.خدا صدامو ميشنوي؟منو ميفهمي؟ ...

گاهي اوقات از خودم بدم مياد و به خودم فحش ميدم.اي بابا يعني ميشه همچي درست بشه همچي جور بشه يعني ميشه من بشم آدم كار درست.ميگن تا خودت به باورش نرسي نميتوني "همين روانشناسا ميگن ديگه".آخ، چقدر از دست ترديد هام خسته شدم و چقدراز كاراي اشتباهم در قبال ديگران كه گاه مجبورم ميكنه به عذر خواهي به غلط كردن. به اينكه دست از سرش بردارم تا احترامم براش حفظ بشه.به اينكه هزاران هزار بار جلوش تحقير بشم.آخه چرا!!! آي خدا اينم شد احترام اين شد حرمت اين شد زندگي كه من برا خودم درست كردم. به جاي اينكه درست فكر كنم درست عمل كنم همش ميزنم جاده خاكي.تا يكم ميخوام بيام تو آسفالت،باز و باز و باز خاكي نصيبم ميشه.خدايا تاكي!!!؟؟؟خدايا تاكي ترديد تاكي اشتباه تا كي عذر خواهي!!!خدايا تاكي خاكي!!!تا كي!!!

خدايا كمكم كن!!!

خدايا ميخوام بزرگ شم؛ميخوام  ياد بگيرم بزرگ فك كنم فكر و كاراي حاشيه اي رو بزارم كنار،به آينده به كار به تلاش به اينكه آمده ام آمدنم بهر چه بود به كجا ميروم ...

خدايا ازم دور كن حاشيه رو كاراي اشتباه رو،دور كن نفس سركش رو دوركن  كاراي زشت رو.

خدايا اون قدر توان بهم بده تا ناتوان نباشم.

خدايا ببخش كه مغرور باهات صحبت كردم ببخش كه قدر تورو ندونستم

 

وقتي به عقب نگاه میکنم میبینم اشتباهام زياده اما چه ميشه كرد گذشته، گذشته وكاريش هم نميشه كردفقط به درد عبرت گرفتن ميخوره.بايد با اميد آينده رو ساخت.كاش مشكل اينكه به موضوعات بيخود فكر ميكردم از ذهنم بيرون ميرفت.میبینید یک یکی کارای بیخودم یادم میاد.ای بابا...

خدايا دستمو بگير ميدونم ميگيري.

خدايا فقط خودتو عشقه!!!

پس

خدايا يه لحظه منوبه خودم وامگذار!!!

آمين...

يا رب العالمين...

تولدم مبارک!!!

سلام مجدد!!!

خوبيد بچه ها!!!؟؟؟

ميخواستم بگم تولدم مبارك!!!

ميدونيد امروزچند نفر بهم تبريك گفتن تولدمو؟؟؟

3نفر،يكيش همراه اول بود،دوميش بانك انصار بود،سوميش هم كه خودم بودم

هيشكي كه يادش نبود!!!

يادش بخير قديما بيشتر ياد هم بوديم همش جشن تولد ميگرفتيم.پست ميزاشتيم.

ياد باد آن روزگاران ياد باد!!!

من نميدونم واقعا شوهر كردن و زن گرفتن اينقدر آدمو گرفتار ميكنه؟يا نميدونم انجام يه پروژه یا  سربازي رفتن ياسركار رفتن اينقدر آدمو گرفتار ميكنه؟؟؟

چمدونم والا!!!

بزاريد ببينم كيا هنوز پاي كارن

اول كه حاجي خودمون كه دست از سر كچل وبلاگ برنميداره و اين صندلي رياست رو ول نميكنه(بابا حاجي تعطيلش كن خيال هممون راحت بشه هيشكي كه ديگه نمياد)

دوم كه رئوف جون كه اگر چه گاهي نبودنش طولاني ميشد اما نشون داده هميشه هست

سوم خانم برزگر كه بعد يه غيبت صغري باز اومدن (خوش تشريف آوردين)

چهارم سرباز وطن امین برزگرخودمون  كه سربازي بهش سخت گرفته(تموم ميشه عزيزغصه نخور!!!)،نبودي یه مدت عزيز ولي بازم اومدي دمت گرم.

پنجم آقا بهروز خودمون كه عضو جديدمونه.

دم همتون گرم

اصلا تولد من هيچ نميگيد سال جديد مهمون داشتيم هيشكي خونه نبود.بنده خدا دم در برگشت رفت.

بله خانم اسلامي سال جديد از وبلاگ دوست و همسايه بچه آي تي صفاشهر تشريف آوردن اما ما نبوديم مخصوصا خانما وبلاگمون كه ميزبان اصليشون بودن.

من معذرت ميخوام خانم اسلامي،ببخشيد

خب ديگه وقت رفتن.ان شاالله سري بعد كه ميام سرم شلوغ باشه ووقت نكنم نظرات وبلاگو بخونم

بابا زنگ تفريح ما سربازا گاهي همين سرزدن به وبلاگه ،بيام ببينيم وبلاگ خلوته دلمون گرفته هست اونجا،بيام وبلاگ با اين وضعيت بيشتردلمون ميگيره.

بچه كه نيستيد اين همه اصرارتون كنم بيايد.

خودتون عاقليد

ميفهميد!!!

بگذریم

به اميد روزهاي بهتر!!!

به قول بعضیا!!

بای تا های!!!

یعنی میشه؟

سلام

خوبید؟

یه مدت از دستم راحت بودید خوش بودیدا!!!

خوب دیگه سربازی و هزار تا درد سر!!!

میبینید امین برزگر چه آهی میکشه از دست خدمت!!!

بگذریم!!!

چند روزی اومدم مرخصی تا ۱۴!!!

دیدم وبلاگ سوت و کوره!!!

ناراحتم کرد!!!

کاش هدفامون برا وبلاگ اومدن چیزه دیگه ای بود تا اینکه وقتی اونا ازبین میره راحت وبلاگو ترک نکنیم هدفای ارزشمندتری میشه داشت واقعا هم میشه کافیه یکم توجه کرد!!!

خب یه چی دیگه هم میخواستم بگم.البته اصل صحبتم هم همین بود!!!!

واقعا میشه ما بچه های  وبلاگ ۹/۹/۹۹ دور هم جمع شیم؟؟؟

واقعا میشه اون موقع با زن بچه(البته خانما با آقاشون و بچه هاشون!!!!)دور هم جمع شیم!!!

واقعا میشه من و مجتبی و امینو و اون امینو و رئوفو و خانم سلیمانیو و خانم راضیو وخانم برزگرو و کلی بچه های دیگه دور هم جمع شیم ؟؟؟

یعنی واقعا میشه بچه ها؟

اما یه پیشنهاد:

میشه بازم الان دور هم جمع شیم؟

کی و کجا وچگونه ؟

منتظر نظراتتون هستم

تو ادامه یه داستان میزارم همینجوری.خوشتون اومد بخونین نیومد نخونین!!!

ادامه نوشته

بعد مدتی درنگ

سلام

خوبید بچه ها؟؟؟

به به بعضی امتحان دارن!!!

آخی طفلی ها!!!

بعضی خدمتشون داره تموم میشه!!!

اوفییییییییییی !!!

بعضی ها هم که....

منم که:

بعد مدتی غیبت پستی!!!اومده دوباره مطلب میزارم!!!

ما هم که همچنان در خدمت اسلام ومسلمین هستیم

خب دیگه زمونه هست دیگه

دوران خوبیه بدرد من که خورده!!!

کاش همه بتونن این جور دوران سپری کنن منظورم سربازی نیستا .منظورم یه دوره  برا رشد

خب بگذریم

انگار حال و هوای وبلاگ رو به سکوت رفته نمیدونم شاید درگیری هامون نمیزاره بیایم وبلاگ.اما اگه فرصت دوستی هامون رو ازدست بدیم وغفلت کنیم بعد ها حسرتشو میخوریم

من هنوز امیدوارم که 99/9/9دور هم جمع بشیم

شما چی؟

امید ندارین؟؟؟

یاحق

سر+باز+ی=مرد!!!

سلام

خوبید بچه ها؟؟؟

بالاخره ماهم سرباز شدیم.فردا صبح باید برم شیراز تا ببینم کجا میفتم!!!

اما

انگاردنیا برعکس شده !!! ما سربازا  انگار بیشتر میام وبلاگ!!!

بقیه هم اگه سرشون بگیره یه سری میزنن!!!

بعضی هام که دیگه ماشاله فراموش کردن وبلاگی بوده

همونایی که میگفتن سرمون هم بره اما وبلاگو حتما میایم !!! 

کجایند!!!! "این وبلاگیون"!!!

اینارو میبینم یاد حرف حاجی میفتم که تو جواب حسین مسعودی گفت.

حسین گفت"من دیگه از الان شش دنگ در خدمت وبلاگ هستم"

حاجی تو جوابش گفت"شما به اندازه یه دنگ هم بیای وبلاگ برا ما کافیه"

که متاسفانه حرف حاجی راست شدو حسین آقای قصه ما به یک دنگشم وفا نکرد

اصلا هم قبول ندارم بگن وقت نداریمو و از حرفا مگه اومدن وبلاگو پست گذاشتن مگه چقدر وقت میبره ؟؟؟؟؟؟؟؟

پست نمیتونید بزارید یه نظر بزاریدحداقل! خیلی وقت نمیگیره؟؟؟؟

به خدا شاید ۱۰ دقیقه بیشترنشه

بیخیال

خوش باشید مارو هم دعا کنید تا یه جای خوب برای  خدمت زیر پرچم  بیفتم!!!

 

شعر

سلام خوبید ؟

این شعررو آقا احسان گذاشتن دیدیم زیباست با اجازشون پستش کردم!!!

کجایی یار دیرینه که من دل تنگ دلتنگم
پر از درد و پر از غصه،دارم بیهوده می جنگم

کجایی تکیه گاه امن،که همراهت زمین خورده
تو روزای زمین گیریش،کسی درداشو نشمرده

کجایی تاببینی که،دوتا دستاش پر از درده
پر از تنهایی باور،پر از اندوه صد مرده

کجایی ای سکوت سرد، که من دلگیر دلگیرم
خود بغضم خود دردم یه دم آروم نمی گیرم

کجایی همدل معصوم که معصومانه می بارم
تو این عالم غریبم من دوتا دستاتو کم دارم

کجایی تا ببینی من دیگه تسلیم تسلیمم
اسیر روز و ماه و سال،پر از تکرار تقویمم

کجایی بی سر انجامم،کجایی کاش که برگردی
تو تنها وارث این درد ،تو تنها یار همدردی

انسانهای بزرگ

برای انسانهای بزرگ بن بستی نیست.یا راهی خواهند یافت یا راهی خواهند ساخت

صحبت در وقت اضافه(1001)

سلام

خوبيد بچه ها؟

خوش ميگذره!!!

خدا روشكر اينروزا همش تولد داريم و اعياد شهرويوريه !!!خانم سليماني اين همه شادي ديگه چي ميخواين شعرا رو ولش!!!!

خب بگذريم

اينروزا حسابي سرم شلوغه و گرفتار!!! ماهم بالاخره فارغ التحصيل شديم .خدایا شکرت     ديروز نامه فارغ التحصيليمو گرفتم.و يه نامه برا نظام وظيفه!!! خدا كنه بيفتم برج هشت و زودتر برم خدمت و به جميع سربازا و آش خورا اضافه بشم ولي بگما سربازي و سرباز بودن لياقت ميخواد(قابل توجه بعضيا)!!!!.امروز يكي از همكلاسيامو ديدم پسرش تو بغلش بود.(البته از خانما بود ما پسرا كه فعلا عرضمون نميشه) برام جالب بود.تنها چيزي كه از پر كردن اين كاردكس هاي پر درد سر گيرم مياد همين ديدن همكلاسيا و دوستاي قديميه وگرنه اصلا ارزششو نداره !!!ديگه جونم براتون بگه از خبراي دانشگاه . قراره فردا بريم تو كافي شاب مستقر بشيم كافي نت رو منظورمه!!!آقا به همه بگيد كافي نت از فردا تو كافي شاپه. فردا نيايد بگيد نگفتيدا!!! خانم دهقان هم سخت مشغول بستن برنامه كلاسيه و به زودي زود رو سايت گذاشته ميشه بعد بگيد دانشگاه بده!!!

يه چيز ديگه ميخوام براتون بگم واقعا جاي بسي خوشحالي كه اين پست من 1001 پست وبلاگه . البته اگه پست موقتي كه گذاشته شده برداشته بشه ميشه هزارمین پست.وقتي متوجه تعداد پست ها شدم خيلي خوشحال شدم . خانم سليماني اينم از شادي هامون. جاي خوشحالي نداره در حاليكه وبلاگ داره كم كم 2 ساله ميشه هنوز داره نفس ميكشه . من كه ميگم سن وبلاگا به سال نيست به پستايي كه براش ميزارن . الان وبلاگ ما 1001 پسته شده.

خب ديگه اگه اجازه بدبد رفع زحمت كنم.

شاد باشيد و ديگران را شاد كنيد

راستي يه چي بگم تا يادم نرفته :اينكه از همديگه ميگيم تو پستامون تز باحاليه حقيقتش من كه خوشم مياد.!!!

دوکلوم حرف حساب!!!!!!!!!!

سلام

ميبينم كه باز بازار زير نويسي نظرات داغ شده و صداي رئوفم دراومده كه آقا اون نظرات رو من ننوشتم . من چند وقت پيش نظر دادم كه يه قانون رو ويرايش نظرات باشه اما كسي توجه نكرد و حتي من كه برا خودم قانون گذاشتم به بازي گرفته شد. من درك كردم كاري رو كه حاجي انجام داد .فهميدم كه ميخواد تنوع ايجاد كنه و به نظرم خوب بود. اما الان ميخوام بگم تنوع خوبه اما نكه يكي بياد سوء استفاده كنه .من نميگم اين امكان برداشته بشه اما امكان ديگه اي وجود داره كه ميشه نظر جديد داد بدون اينكه بخواي وارد وبلاگ بشي و از همون بلاگفا ميشه انجام داد. نظر من اينه كه  بيايم بهم ديگه احترام بزاريم و نظر جديد بزاريم يا اگر نظراتو ويرايش ميكنيم حداقل مشخص كنيم حرفامونوكه چي مال كيه !!!

همينجام از خانم راضي عذر خواهي ميكنم كه نزاشتم پست تولدشون چند ساعت پست اول باشه

پايان

گردوی کوچک

برهنه ات میکنند تا بهتر شکسته شوی اما نترس گردوی کوچک آنچه سیاه میشود روی تو نیست

........

دست آنهاست !!!

ارزش ها

وقتی ارزش ها عوض می شوند، عوضی ها با ارزش می شوند

یه سوال...!!!؟؟؟

سلام بچه ها

خوبید؟خوشید؟سالمید؟.....؟....

یکم حرف دارم ولی اول سوالمو مطرح میکنم و دوست دارم همه جواب بدن.اینم سوالم:

حدوحدود ارتباط(پیام-زنگ-ارتباط رو دررو)دختر پسرا تو كارهاي فرهنگي علمي پژوهشي كجان؟

امشب حال درست و حسابي ندارم حرفامو بزنم ولي ممنون ميشم سوالمو چواب بديد.پيشاپيش هم حلول ماه مبارك رمضان رو به همه  تبريك ميگم و از همه عزيزان دوستان و آشنايان التماس دعاي شديد دارم ما رو هم ازدعاي خيرتون تو اين ماه عزيز بي بهره نكنيد

آهان

تا يادم نرفته بگم اميدوارم سوال يهويي من بحثاتون رو بهم نزده باشه البته بايد بگم قصدم زياد بحث در موردش نيست فقط ميخوام دوستان نظرشون رو در چند خط يا چندين خظ اعلام كنن. البته اگه خواستيد مباحثه راه بندازيد در مورد سوالم شديدا استقبال ميكنم.

بزاريد حالا كه اين همه وراجي كردم اينم بگم اين ترم اخري و تو تابستون يه اتفاق نادر تو دانشگاه افتاد اونم تعطيلات يه هويي كارمنداي دانشگاه پيام نور. كه حتي خودشون هم خبر نداشتن از كي شرو ع ميشه و جالب تر اينكه وسط انتخاب واحد تابستون دانشگاه تعطيل ميشه .خداروشكر كه خلاص شديم از دست اين دانشگاه ..... .

شاد باشيد و ديگران رو هم شاد كنيد.

نمیزاریم وبلاگ تعطیل شه

سلام

چند روزی هست که حسابی مشغول کارم

نمیرسم بیام وبلاگ!!

اول از همه عذر خواهی میکنم  به خاطر کم اومدنم!!!

ولی تا اونجایی که بتونم میام وبلاگ

البته نمیدونم حضور من چقدر تاثیر داره ولی میدونم بی تاثیر هم نیست

شاد باشید و سربلند!!!

چرا؟؟؟

سلام

خوبيد بچه ها؟

استاد هم كه برما منت گذاشتن و باز بهمون سر زدن البته خونه خودشونه

بچه ها هم گرفتار شدن انگار!!!

ماهم كمكم گرفتار ميشيم

زن من خبري نيستا سربازي رو عرض كردم

بچه ها نميدونم اين ترم اخري كلي كار سرم هوار شد

خيلي خستم

ترم تموم شده اما انگار كارا بيشتر شده

بايد عرض تاسف هم بگم كه درس خوندنو فراموش كردم

هرچي سعي كردم حداقل ترم اخري يه ذره درس بخونم نشد و به مراد دلم (معدل ۱۴) معدل كل رو عرض ميكنم

اما انگار ميخواد نشه

نمره هاي ۱۲ تو كارنامه ترم آخرم خودنمايي ميكنه

اي واي !!!

اي  واي!!!!

از دست خودم خسته شدم!!!

كه نميتوم اون كه ميخوام باشم!!!  

كه نميتونم....

بگذريم

شايد با همين درد دل ساده يكمي خودم تو بحث شريك كردم

اما بزاريد يه اظهار تاسف ديگه بكنم

من اون كتابي كه ميگيد رو نخوندم

فك كنم دست هم به كتابه برسه حوصله خوندشو نداشته باشم بايد با تاسف بگم يادم نمياد كي يه كتابو تا آخر خونده باشم حتي كتاباي درسي!!!

خب ديگه بيخيال!!!

من هم مثل خانم اسدي همزمان باهوشمند شدن همه چيز از اينترنت هوشمند بهره مند شديم

فقط يه چيزو نميدونم هزينه هر ساعت اينترنت هوشمند چقدره؟ خانم اسدي شما ميدونيد؟

خب ديگه

به پايان آمد اين دفتر

حكايت همچنان باقيست...

شیر و خط دانشجویی

اگه شير اومد ميخوابيم,

اگه خط اومد فيلم ميبينيم,

اگه راست ايستاد درس ميخونيم !!!!!!

اعتراض شدید لحن

سلام

میخوام تو این پست اعتراض شدید لحن خودم رو نسبت به موهبت حاجی دادی اعلام کنم و با عرض معذرت اعلام کنم که هیچکدومتون ظرفیت استفاده از این موهبت رو ندارید (البته بعضی از دوستان رعایت می کنن ولی آخه درود و بدرود و اونی که اسمشو نمینویسه و ..... اینا هم شد نشونی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟)

 از مدیریت محترم وبلاگ تقاضامندم لطفا این موهبت رو برا همه غیر فعال کنه

با تشکر

چه کسی می گوید که گرانی شده است؟ دوره ارزانیست ! دل روبودن ارزان،دل شکستن ارزان،دوستی ارزان است. دشمنی ها ارزان،چه شرافت ارزان! تن عریان ارزان،آبرو قیمت یک تکه نان، و دروغ ازهمه چیز ارزان تر، قیمت عشق چقدر کم شده است، کمتر از آب روان، و چه تخفیف بزرگی خورده، قیمت هر انسان!!!!

اندر حکایت موهبت(پیچوندن ممنوع!!!!!)

سلام

خوبید؟؟؟؟ !!!!

خیلی حرفا زده شد و گفته شد و بعضی ها رفتن تو ابهام بعضی ها حساس شدن(حساس نشو حساس نشو!!!) بعضی ها هی میخوان غیر فعال کنن!!! بعضی از جانب بعضی ها صحبت می کنن !!!!کجایی رئوفم!!!!

زودتر از این ها میخواستم پست بزارم و بگم چی به چیه  ولی فرصت نشد؟! حرف زیاد زده شد و جواب زیاد دارم امیدوارم جواب همه صحبت ها و رفع همه ابهاما رو بگم و چیزی از قلم نیفته !!!

اول همه میگم مدیریت حاجی تا حالا خوب بوده بازم کاندید بشه من بهش رای میدم محض اطلاعتون کاندید هم نمیشم(اصرار نکنید!!!) اما  هر مدیری کمی کاستی داره و انتقاد ها رو باید بپذیره و کار اشتباهشو بپذیره شاید تو این راه دروغ هم بگه که اگه بگه من ازش نمیپذیرم میخواد مدیر باشه میخواد ... باشه یا ........

همینجا بابت نظر خانم راضی در مورد نظر من تشکر می کنم

خب شاید من اشتباه کنم ولی محمد امین جان درست و غلطشو شما نمیتونید تشخیص بدید !!! چرا؟؟ چون تو جریان من و حاجی نبودید لازم هم نبود این همه فلسفه بافی کنی  و پای اسکی اتریش بکشی وسط و از این حرفا....!!!!

خب قصه چی بود تا ابهاما برطرف بشه!!!

وقتی نظر حاجی رو در پست "توضیحات من " در مورخه 17 اردیبهشت  ساعت 22 و 3 دقیقه دیدم بسی ناراحت شدم و در صدد توضیح برامدم توضیحاتم شاید ناقص باشه پس بزارید کامل تر بگم در روزگار بسی نه دور و نه نزدیک در نظرات من تکرار و غلط و غلوط صریحی پدیدار گردید گوشی را برداشته شماره حاجی را در صفحه نمایان نمودم و چند کلامی صحبت!!! قضیه را برحاجی  تعریف نمودیم و تقاضا نمودیم تا ویرایش نظرات را برای ما فعال نماید حاجی فرمود:"نه نمیشه " گفتیم حاجی جان چرا فلانی این امکان رو داره حاجی جان رد نمودند و گفتن این چنین نیست (حالا اینجاشو باید حاجی بگه پس از دوره آزمایشی بود یا قبلش واسه هیشکی اون موقع فعال نبوده بوده  ) خب فرقی هم نمیکنه برا کی فعال بوده واسه هرکی بود من می اعتراضیدم خب اگه چیزی خوبه برا همه خوبه اگه بده برا همه بده  بعد هم حاجی اون موقع نفرمود که این موضوعات هست "من چون نمیرسم و ...."  البته من یادم نمیاد برا من فعال بوده  شاید هم بوده من اون زمان سر نمیزدم بهر حال این گذشت و ما ناملایمات روزگار را دیدم و خم به ابرو نیاوردیم و زیاد واسم مهم نبید!!!! تا اینکه  حاجی در همون مورخه نظر دادن و خون ما را به جوش آوردن  (البته بگم خون ما همون موقع از جوش و خروش افتاد) و اون نظر رو دادیم

خب امین میگه اگه برات مهم نبود چرا گفتی ؟؟؟ امین جان من گفتم ادامش مهم نیست میتونی به نظرم مراجعه کنی بعد از سه نقطه ، میخواستم ادامه بدم که دیدم ادامش مهم نیست و ادامه ندادم ولی انگار شما دوست داری ادامه بدی بهر حال امین شما یا هر کس دیگه براش این امکان فعال بود برام فرقی نمیکرد مهم برا من دروغ نگفتن بود و بس.

بزارید تو یه جمله حرفمو بگم"یکی بهتون یه  حرفی میزنه و رو حرفش مصر هست اما بعدش معلوم میشه اینجوری نبوده"

امیدوارم این حرفا باعث کدورت نشه

بهرحال این حرفایی که درمورد من ظالمانه بیان شد به من نمیچسبه !!!!

هر حرفی زدم عین حقیقت بوده !!!

امیدوارم خانم سلیمانی هم به زمین فرود اومده باشه!!!!!

همینجا از همه میخوام این بحث رو تموم کنن حیف عمرمون نیست که صرف این چیزا بشه اینقدر کار خوب هست که میشه انجام داد اینقدر فکر خوب هست که میشه بهش فکر کرد همینجا به عنوان یه برادر کوچیکتر از همه میخوام دیگه به این موضوع نپردازند!!!

فقط چند تانکته در مورد این موهبت که حاجی هم اشاره کرد:

لطفا اسمتونو پایین ویرایش ها بنویسید

لطفا تو نظرات  قدیمی رو ویرایش نکنید چون ممکنه خونده نشه

لطفا نظر خودتون که بعد چند ساعت نوشتیدش ویرایش نکنید البته به نظر من اگه نظرتون غلط املایی داره ویرایش کنید و بهش چیز جدیدی اضاف نکنید چون ممکنه بچه ها یه سر بیان وبلاگ نظرتونو بخونن و برن و بعد از ویرایش شما رو نخونن!!!

شاد باشید و دیگران را شاد کنید

 

پیشنهاد فراموش شده!!!

سلام

خوبید بچه ها

منم خوبم میدونستم میخواستید حالمو بپرسید واسه همین زودتر جواب دادم

بچه ها دارم روزهای پرکاری رو سپری میکنم خسته ام اصلا به درسم نمیرسم

وبلاگم زیاد نمیرسم سر بزنم آخه کامپیوترم خراب شده هاردمون بدسکتور (سکته) کرده امکان داره اطلاعاتم رو از دست بدم شاید بگید کافی نتی میتونی سر بزنی ولی باور کنید اونجا همش کاره بچه ها شاهدن!!!!مخصوصا او  کارتکس های بحث برانگیرو خسته کننده حاضرم ۵ صفحه تایپ کنم ولی اونا رو پر نکنم !!!!!

خب بگذریم

حاجی امین (عابدینی) میفهمم چی میگی چیکار کنم گرفتار بودم ولی یکی از بچه ها بهم کپچر رسوند کارم شد

حاجی جون که فعلا مشغول سربازیه

راستی بچه ها از مصطفی چه خبر خبر ندارید ازش؟؟؟

راستی یادم رفت بگم یه هارد دسته دوم گرفتم والان با اون دارم پست میزارم

محمد امین که دمش گرم هر دفه که میاد دانشگاه یه سرمون میزنه بازم به معرف تو هر دفه میای دانشگاه یه سرمون میزنی

آخه یکی از بچه ها که یه مدت ندیده بودمش تا پشت پنجره کافی نت اومده بود ولی نکرده بود یه سرمون بزنه ولی یه روز کارش بهم گیرکرده بود اس میداد و تک میزد و .....

بیخیال

راستی بچه من یه پیشنهاد و ایده جدید برا جایگزین صندی داغ داشتم اون روز که خ راضی پیشنهاد داده بود یادم بود میخواستم بزارم ولی کار پیش اومد نشد بزارم الانم هر چی فک میکنم یادم نمیاد ایده دیگه هم فعلا به نظرم نمیاد

حالا اگه یادم اومد میزارم چون میدونم ایده های منو دوست داریدد و ناراحت شدید فراموش کردمش!!!!

خب زیاد حرف زدم

کاری باری!!!!!

حق نگهدارتان 

 

 

کمک کمک!!!!

سلام

اول خدمت دوست عزیزم تسلیت میگم ان شاالله که غم آخرت باشه عزیزم

بعد هم اومدم بگم بچه اگه تونستید لینک دانلود درایور کارت Tv مدل philips7130 رو برام پیدا کنید لینکشو تو نظرات همین پست بزارید

راستی بچه ها اگرم میتونید فیلم دوربین رو به سی دی تبدیل کنید یه ندایی بدبد

ممنون

آنان که خاک را به هنر کمیا کنند

آیا شود که گوشه ای چشمی به ما کنند

بگذار تا بگريم چون ابر در بهاران...

سلام

سلام به روی ماهت ،به چشمون سیاهت،به قد و بالات!!!!!!!!۱

سلام به بهار، سلام به تازگیش به طراوتش،به پاکیش....۱

سلام بچه ها خوبید؟شاید بگید 19 از بهار گذشته سید یادش اومده از بهار بنویسه شاید حق داشته باشید اما وقتی خواستم پست بزارم احساس کردم اینجوری جالب تره!!!!!!!!۱

خوب بگذریم

انگار با شروع شدن بهار و اومدن طراوت و سرزندگیش و شور و حالش، برعکسش بیحالی به وبلاگ و وبلاگی ها رو آورده و هرکی یه جور گرفتار شده و نمیتونه بیاد وب.نمیخوام بگم بهونتون برا نیومدن به وبلاگ درست هست یا نه؛ حالا هر چی هست بیاد وبلاگ و نزارید این وبلاگ به سرگذشت وبلاگای گذشته تبدیل بشه!!!!!!۱

خب بزارید ریزتر بشم تو مسئله و بپردازم به مشکلات وبلاگی ها و دلیلاشون واسه نیومدن به نت

قبل از اول باید ازاساتید بزرگوار استاد محمودی استاد سیف نژاد استاد برزگر تشکر کنم که به وبلاگ ما لطف دارن و سالی یه بار هم که شده بهمون سر میزنن!!!۱

اول خودم من که خداییش هر موقع که میتونستم میومدم از کافی نت از دانشگاه از خونه ،اول عید که کارت اینترنت گیرم نیومد بعد هم اینترنت صفاشهر قطعید!!!وسط عید تونستم بیام اما این هفت هشت روز اخری کامپیوتر خونه هشت روزی خراب شد که فک کنم دیگه بیشتر دوستا هم فهمیدم ولی خدا شکر مهندس مسعودی مشکلمو حل کرد

بریم سراغ حاجی خودمون که اونم بنده خدا با اینکه کلی عروسی داشتن و همه مشغله هاش هر موقع سر میزدم اثرشو میدیم تو وبلاگ از نظر بگیر تا پست هایی که میزاشت البته همینجا باید یه تشکر ویژه ازش بکنم هم بابت پست تبریک تولد و هم اینکه مجتبی تنها کسی بود که بهم اس داد و تولدم رو تبریک گفت البته نا گفته نماند همراه اولم بهم تبریک گفت و یه جایزه هم داد که نمیدونم چه جوری استفادش کنم راستی یه چیز داشت یادم رفت بگم حاجی جون مگه قرار نشد تو وب هر چی بلدیم بهم یاد بدیم خب این چه کاری هست که یه سوال ازت میکنم اینجوری جواب میدی!!!۱

خب بریم سراغ خانم سلیمانی که بعد از یه ماه که از نوشته و نظراش تو وبلاگ خبری نبود بالاخره خودشونو تو دانشگاه دیدیم بازهم جای شکرش باقی هست که حالا از نوشته ها ونظراتشون خبری نیست خودشونو دیدیم نمیدونم چرا نمیان وب خب مسافرت بودن عروسی داشتن خب تموم شده دیگه؛ نمیدونم شایدم میان وبلاگ ولی به دلیل قبلی(درگیری با خود) دستشون به نظرو پست نمیره چم دونم!!!راستی یادم رفت بگم دل احسان هم براتون تنگ شده!!!

امین جون خودم که تا یادمه و با مشغله هایی که داره باز به وب سر میزنه خیلی گلی امین جون تازگی هم خبر دار شدم که خط تلفنش خراب شده همین جا از همه میخوام برا همه اونایی که تلفناشو خراب شده دعا کنید درست بشه الخصوص حاج امین خودمون!!!۱

بریم سراغ اون امین (محمدامین خودمون) که الان داره رو یه پروژه بزرگ کار میکنه باز هم گلی به گوشه جمالت!!! که با اینترنت دایالاپش بین دوستان فعال وبلاگ تو عید بوده دمت گرم!!!!

خوب خانم راضی هم که تو ایام عید به وبلاگ سر میزد اگر چه مثل قبل پست نمیزارن ولی بهرحال از نیومدن که بهتره(قابل توجه بعضی ها که تو عید نیومدن!!! )!!!!۱

خانوم اسدی هم طبق روال گذشتشون سر میزنن به وبلاگ ولی فک کنم با کمتر اومدن دوستاشون ایشون هم سرد شدن!!!۱

بابت تبریک هم ممنون!!!۱

رئوف هم نیماد وب که ازش چیزی بگم!!!خب گرفتاره دیگه!!! دنبال کار میگرده دیگه و هی به من میگه خودت بهش میرسی به موقعیت من!!!۱

خانم برزگر که طبق گفته خودشون قراره پای ثابت وب بشن تا حالا هم حضورشون پایدار بوده ان شاالله در ادامه هم باشه!!!۱

خب فک کنم کسی رو از قلم ننداختم اگه انداخت تقصیر هیچکس نیست و بدونید عمدی نبوده حافظه ام یاری نکرده !!!۱

آهان از حاج مصطفی (دلم سوخت براش معافیش ول شد) فک کنم دنبال کارای سربازیش هست یا این شده بهونش که نمیاد وب!!!البته خودش اینو نگفته ها که به این دلیل نمیاد وب!!۱

شاد باشید و شادی را به دیگران هدیه بدهید!!!

منم تبریک

سلام

حلول سال 1390 را به همه دوستان الخصوص هم وبلاگی های عزیز تبریک میگم و دعا میکنم سال 90 و همچنین دهه 90 دهه شکوفایی و پر از موفقیت باشه برا همه!!!

اول هرا همه میبینم که از دانشجو ها خبری نیست ولی اساتید گل کاشتن و تو ایام به یادمون بودن خیلی خیلی تشکر میکنم

منکه سال 89 سال پر فراز و نشیبی بودم حداقل واسه من هر جور اتفاقی بگی واسم افتاد خب دیگه خدا خواسته اینجور باشه ما هم راضی هستیم به رضای حق!!!!

من تو سال89 حسابی سفر کردم 3 تا سفر به مشهد یه سفر به شمال یه سفر به شلمچه یه سفربه جمکران و ....

من لحظه سال تحویل خواب موندم خیلی خوابم میومد حسابی شما چی بیدار بودید؟؟؟ یا مثل من خواب

خب بزارید چند تا دعا هم بکنم:

خدایا همه مریض رو شفا بده !!!

خدایا کمک کن همه به آرزوهاشون برسن!!!

خدایا امسال رو سال ظهور امید همه قرار دلها برقرار کننده حق قرار بده!!!

امیدوارم امسال آقامون ظهور کنه

خدایا ظهور مهدی صاحب الزمان رو در این سال قرار بده!!!

خدایا لحظه مارا به خودمون وامگذار!!!!

امین یا رب العالمین 

با کدام آبرویی روز شمارش باشیم

عصرها منتظر صبح بهارش باشیم

سالها منتظر سیصد و اندی مرد است

آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم

دیگه اول سالی حرف زدنم نمیاد باز هم ببخشید سرتون رو درد آوردم

در آخر هم پیام سعدی رو خدمت دخترای عزیز میرسونم:

چو دیگر نباشد امیدی به شوی

زگهواره تا گور دانش بجوی

راستی این تو این سال جدید انگار باز هم با اسم مستعار شروع شده که عضو وبلاگ هم هست خدا به خیر کنه!!!!

شاد باشید و دیگران را شاد کنید!!!

اعلام خطر

سلام

احولات؟

میبینم یه چند روزی ما گرفتار بودیم بچه ها ساز نیومدن و کم اومدن میزنن یه کرده بگید درشو تخته کنیم بریم دیگه

قبول دارم مشکل دارید ولی با همه اوصاف نزارید وبلاگ خاک بخوره

اهالی وبلاگ من اعلام خطر میکنم

روشنفکرها من اعلام خطر میکنم

من اعلام خطر میکنم....

برسید به داد وبلاگ...

بگذریم از اعلام خطر بزارید تا ترم شروع نشده "چند تا راهکار برا ی گرفتن ۶ نمره میانترم بهتون یاد بدم:

۱. دادن پیشوند دکتر به اساتید حتی اساتید مجهول المدرک

۲.استفاده از هر فرصتی جهت تعریف از اساتید

۳.از استاد سوالاتی بپرسی که می دونی حتما جوابش رو می دونه

۴.تحقیق در مورد اساتیدی که کشکی نمره میدن و دقت در انتخاب اونها

۵.شرکت در تمام جلسات کلاس حتی اگه هیچی گیرت نیاد"۱

در آخر هم یه عرض کوچیک خدمت حاجی جون:

من دو رو ز مسافرت بودم و از قضا اینترنتم گیرم اومد ولی اونقدر فرصت نبود که  سوال بزارم این متن هم مال قبل سفرم بود که سوالاتو نوشته بودم که متاسفانه بعد از گذاشتن پست کارتم تموم شد (قابل توجه شما که میگی ای دی اس الم میخواد قطع بشه) البته  فک کنم ۵ روزهم  کم باشه برا صندلی داغ 

حق نگهدارتان


۱.برگرفته از نشریه مشکات(نشریه بسیج دانشجویی دانشگاه پیام نور شیراز)

از کجا چه خبر؟

سلام

خوبید همه ؟منم خوبم!!!!

میبینم که از اسفند گرفته تا جایزه داده نشده و جبهه سفید (حالا سید جون عاقبت جبهه ما رو به نمایش میزاری اصلا کی گفت  این عاقبت جبهه ما  هست !!! عاقبت جبهه خودتونم دیدی حالا بزار به موقع عاقبتشو میزارم وبلاگ!!!) و یاد دوران کودکی و بعد سال ها ما چشممون به جمال حرفای رئوف روشن شدنو و ...

خدا رو شکر

خوشحالم که تنور وبلاگ باز داغ شده ، خدا رو شکر.ان شاالله صد سال داغ باشه (اصلا چرا صدسال ان شالله همیشه بعد از ما هم بچه ها نوه ها و و اون دنیا هم ان شاالله وبلاگ براه باشه !!!!!).

اول از همه ممنون از همه دوستان که نظرشون رو در مورد مطلب قبلیم گفتن. باید عرض کنم که امین جون چه اشکال داره وقتی بخوایم مفهومی رو که معنیشو خوب متوجه نمیشیم با مثال بیان کنیم  بزارید منم نظرمو بدم  یه جا خوندم عاشق تا وقتی که به عشقش نرسیده خیلی داغ هست و آروم و قرار نداره و در طلب عشقش هست ولی وقتی به عشقش میرسه و میفهمه که عشقش دیگه مال خودخودشه  آروم میشه و دیگه اون حرارت و طلب رو نداره اما نکته مهمتری که در مورد این مطلب میشه گفت اینه که ادمی  تا چیزهای ارزشمندشو از دست نداده قدرشو نمیدونه آدمی خیلی نعمت های باارزشی داره و قدرشو نمیدونه  یکیش سلامتی یکیش امنیت و آرامش یکیش  داشتن دوست های خوب(امیدوارم قدرتون رو بدونم)  یکیش سایه پدر و مادر یکیش داشتن خدای به این خوبی  و کلی چیزای دیگه . درسته خانم راضی اصل نوشته ها ی کتاب هست ولی هدف  بیشتر توی این مجال اینه قدر داشته هامو بدونیم  و بتونیم  نهایت استفاده رو ازشون ببریم. از خانم سلیمانی هم بابت شعر قشنگشون تشکر میکنم . این نکته رو داشت یادم میرفت امین جون شاید اگه اینجوری که اگه داشته هایی که داریم رو بدونیم شاید دیگه فردا مال ما نباشه شاید فردا دیگه در کنارمون نباشه بیشتر بهش محبت میکردیم و محمد امین جون ادمی به تغییر زنده هست  مثل آب که یه جا بمونه  میگنده و بو میگریه و میشه مرداب ولی اگه چشمه باشه و در جریان زلال و پاک  میشه . در مورد محبت زیادی هم خانم راضی گفتن به نظرم هر چیزی  به قول شما به اندازه کافیش خوبه ..... امیدوارم خانم اسدی منظور نظرمو فهمیده باشن... همینطور خانم راضی.....

درمورد اون بحث هم خانم راضی  اون بحث  مربوط به این بود که شما فکر کردید خدا در مورد من پارتی بازی کرده که هر جا میرم برف میبینم وی من حرف شما رو نقض کردم و شما گفتید حرف دارید اگر چه دیگه مثل قبل خیلی برا شنیدن داغ نیستم ولی با این حال باز هم راغبم راستی در مورد فایل هم شکی نیست در خوش قولی  شما با این حال باید دعا کرد چون همیشه  اوضاع بر وفق مراد نیست هزار تا اتفاق ممکن بود بیفته وممکن بودمن رنگ اون فایل ور نبینم!!!

خدمت رئوف جون خودم هم عرض کنم که من چون نظرمو شخصی بهت گفته بودم نظر دادانم نیومد !! ولی بهر حال  من انار دوست دارم !!!

ازسید هم بایت پست عکسا و پست زیبا اندیشی تشکر میکنم دوتاش خوکشل و زیبا . دمت گرم !!! سید ها همشون باحالن (مگه نه سید!!!!)

در مورد نظر خانم سلیمانی هم من هم مهر تاییدم رو روی نظر ایشون میزارم  و خودم  هم میگم هر چی یادم اومد

یادش بخیر اون دورانی که مینشتیم پای کارتون فوتبالیست ها و و قتی برادران تاچیبانا میرفتن هوا  ، گیونده میگفت ادامه داستان در برنامه ای بعد و یه هفته سرکار بودیم

یادش بخیر وقتی با داداشام یه خونه ی کوچیک گلی درست کردیم و که پارکینگ و داشت  و بالاش هم خونه درست کردیم (ولی انصافا خون محکمی شده بود)

یادش بخیر وقتی خانم همسایه میومد و میخواست منو امپول بزنه فرار میکردیم

یادش بخیر وقتی از آشخونه(شهری در خراسان شمالی ) اثاث کشی کرده بودیم و وقتی رسیدیم تهرون من از پشت خاور سرمو گشیدم بیرون و برای اولین بار میدون آزادی رو دیدم

یادش بخیر با سرکوکا ها بازی میکردیم  یادمه سرشونو کج میکردیم تا زودتر برنده بشیم

یادش بخیر وقتی از خورت توت جلوی خومون سیر نمیشدم

یادش بخیر وقتی  صاحب زمینی که فوتبال بازی میکردیم با چوب میفتاد دنبالمون

یادش بخیر وقتی همسایه مدرسمون کاه میریخت رو یخ ها تا ما سر نخوریم

یادش بخیر وقتی راهمون خونمونو کج میکردیم تا با دوست صمیمیون راه رفته باشیم

یادش بخیر.....

امیدوارم تو خونه تکونی دلاتون همه چیزای بدو از توی دلتون بیرون کنید کینه ها دشمنی ها رو از دلتون بریزید بیرون

موفق باشید

حق نگهدارتان

تفاوت عشق و ازدواج...!!!!

سلام
یه چیزی اول پستم میخواستم بنویسم یادم رفت
بهر حال اگه یادم اومد میگم از دوستان هم بابت راهنمایی تشکر میکنم
این مطلب رو خوندم دوست داشتم شما هم بخونید فقط همین!!!!
 
یک روز پدر بزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی که بسیار گرون قیمت بود، و با ارزش، وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه مال خود خودته و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده.

من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش کردم، چند روز بعدش به من گفت کتابت رو خوندی؟ گفتم نه، وقتی ازم پرسید چرا گفتم گذاشتم سر فرصت بخونمش، لبخندی زد و رفت، همون روز عصر با یک کپی از روزنامه همون زمان که تنها نشریه بود برگشت اومد خونه ما و روزنامه رو گذاشت روی میز، من داشتم نگاهی بهش مینداختم که گفت این مال من نیست امانته باید ببرمش، به محض گفتن این حرف شروع کردم با اشتیاق تمام صفحه هاش رو ورق زدن وسعی میکردم از هر صفحه ای حداقل یک مطلب رو بخونم

شاید فردا دیگه مال من نباشه، درست مثل اون روزنامه حتی اگر هم هیچ ارزش قیمتی نداشته باشه! این تفاوت عشق و ازدواجه!

در آخرین لحظه که پدر بزرگ میخواست از خونه بره بیرون تقریبا به زور اون روزنامه رو کشید از دستم بیرون و رفت. فقط چند روز طول کشید که اومد پیشم و گفت ازدواج مثل اون کتاب و روزنامه می‌مونه، یک اطمینان برات درست می‌کنه که این زن یا مرد مال تو هستش مال خود خودت، اون موقع هست که فکر میکنی همیشه وقت دارم بهش محبت کنم، همیشه وقت هست که دلش رو به دست بیارم، همیشه می‌تونم شام دعوتش کنم اگر الان یادم رفت یک شاخه گل به عنوان هدیه بهش بدم، حتما در فرصت بعدی اینکارو می‌کنم حتی اگر هرچقدراون آدم با ارزش باشه مثل اون کتاب نفیس و قیمتی، اما

شاید فردا دیگه مال من نباشه، درست مثل اون روزنامه حتی اگر هم هیچ ارزش قیمتی نداشته باشه! این تفاوت عشق و ازدواجه!

شرح ماوقع

سلام بچه ها

خوبید خوشید سلامتید، چه خبر؟ طرفای شما بارون هم میاد؟؟ خدا شکر اینجا هم بارون اومد حسابی و جاتون سبز از توی گل ها و شل ها رفتیم دانشگاه، می ارزید به بارونش!!! راستی طرفای شما هم بارون اومد؟؟؟ دیگه چه خبر؟ خوب میبینم که دوستان میخوان بحث مواد راه بندازن.مواد خوب نیست ولی همین که باز وبلاگ از سوت و کور بودن در بیاد میارزه!!! بریم سراغ دوستان:

اول محمد امین ،خودم گل و بلبلم، ناز و تپلم!!! امین جون میشه یکم فارسی روان تر بنویسی تا ما هم بفهمیم چی به چیه!!! بگذریم در مورد ف اول شهرتون فک کنم حاجی با جعفر آبادی ها دستشون تو یه کاسه هست خیلی مشکوکه!!!!

اما سارا خانوم عزیز؛ دست درد نکنه حالا ما شدیم فضول مردم،من فقط واسه داغ شدن صندلی خانم سلیمانی این سوال رو کردم ولی اینگار خودم سوختم مثلا ما همگروه هستیما ولی بهر حال من شاید آدم کنجکاوی باشم ولی فضول مردم نیستم . در مورد سوال 21 قسمت 12:ب .ش یعنی چی؟

اون سوال که خواستی همین جا میپرسم :

سارا خانم آقای ابراهیم پور جایزه اون مسابقه رو بهتون دادن یا نه؟

اما حاجی خودمون خودمونیما ولی خوب سربازی میکنی ها ، میبینی اینقدر بهت خوش گذشته که خانم سلیمانی هم میخواد بیاد سربازی!!!! در مورد ورزشگاه نمیتونستی دو دقیقه دندون رو جیگرت بذاری تا من یکم جلوی خانم سلیمانی کلاس بزارم ولی اشکال نداره میدونم دیگه مزه نمیده بگی ولی میگم .میخواستم بگم "من اون عکس رو تو نیوکمپ بارسلون(بازی بارسلنا با فجر شهید سپاسی!!!!) گرفتم ولی نمیدونم چرا فنساش شبیه ورزشگاه حافظیه هست و توش محصولات "گلرنگ" تبلیغ میکنن!!!"

اما خدمت خانم سلیمانی عزیز اشکال نداره روده درازی و اینکه کل روز ما به خوندن نظرات و پست های شما بگذره مهم اینه دوبار اومدید و باعث شدید وبلاگ تنورش داغ بشه. در مورد آشپزی هم ببخشید که حرفام بهتون برخورد ولی از یه نظر خوب شد چون باعث خیر شدم نمیدونم این شعر"عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد" اینجا مصداق پیدا میکنه یا نه ولی خوشحالم باعث شدم برید آشپزی یاد بگیرید.در مورد سربازی هم خدمتتون عارضم این حاجی ما (میدونم حاجی بدت میاد ولی ....شانسی دیگه چیکارش میشه کرد) شانس آورده اینجور راحت سربازی میکنه ما که بخیل نیستیم ولی راستیاتش بچه ها میدونن استاد جهانگیر یه قوم و خویشی داشت سرباز بود تو سیستان که به دست عبدالمالک ریگی کشته شد اون بیچاره سربازی کرد و ..... خدا بیامرزدتش!!! در مورد آش هم منم آشپزیم خوب نیست در واقع میشه گفت آشپزی بلد نیستم منم مثل شما باید برم یاد بگیرم!!!!

اما امین جون خودم اینقدر هندونه زیر بغل ما نده ما همینجوریشم مخلص همه دوستان هستیم و کارشون رو راه میندازیم ولی امین جون شنبه ای اینقدر تو و سید بهم سر زدید که سرم در گرفت یکی نیست به این حاجی بگه دیگه گذشت اون زمون .... دانشگامون داره پیشرفت میکنه و دیگه باید بدویی برای کارای فارغ التحصیلیت(عجب پیشرفتی)!!!

سید جون میشه اون قضیه جعل اسناد رو تعریف کنی یه چیزایی یادمه ولی درست نه!!! ولی خوشم اومد سید این آخر کاری معدلت زد رو دست امین ، کلی حال کردم فک کنم باید به جان استاد گل و بانیان طرح ضیافت دعا کنی!!!

اما خانم راضی من مشتاقانه منتظر جوابیتون هستم و اینکه دعا میکنم اون فایل فردا بدستم برسه!!!

اما میلاد جان خودم که روز جمعه ای رفتم خونه دانشجوییشون و کلی کل کل کردیم قابل توجه خانم سلیمانی که کل کل های مارو دوست داره ولی اخرش داشت کلم میپوکید!!!

تنها جان منم امیدوارم زودی خوب بشی و طبق روال گذشته تو وبلاگ فعالیت کنی اما مواظب خودت باش دارن شناساییت میکنن ولی جان من بیا و خودت رو معرفی کن و قال قضیه رو بکن

خوب امیدوارم کسی از قلم نیفتاده باشه میدونم میگید رئوف، تقصیر خودشه که غیر فعال شده و دیگه سالی یه بار هم نمیاد(سال وبلاگی) ولی امروز سعید جون رو دیدم یاد رئوف درونم زنده شد.

خوب ببخشید سرتون رو درد آوردم و روده درازی کردم

دعا میکنم همگی سالم و سلامت  باشید ودماغاتون هم چاق باشه

و وبلاگ همیشه پایدار و ایام به کامتون باشه

حق نگهدارتان  

 

برف در کنکور یا کنکور در برف

سلام بچه ها

شاید از عنوان بالا تعجب کنید و بگید نه شیراز برف اومد نه تو دهبید یا اگه اومده اونقدری نبوده که بخوای بنویسی بهر حال قصه ما از قرار بود که ما خواستیم با یه تیر دو تا نشون بزنیم یکی اینکه هم کنکور رو انجام داداه باشیم و هم صله رحم رو بجا اورده باشیم پس تصمیم گرفتیم بریم سپیدان .شب رسیدم سپیدان. شب هوا خوب بود صبحش برا نماز پا شدم و نمازمو خوندم و رفتم بیرون. یه نگاه به آسمون کردم پر ابر بود و داشت برف میبارید خیلی خوشحال شدم (نمیدونم چون من برف دوست دارم خدا یه کاری میکنه که همیشه برف ببینم یا یه چیز دیگس( آخه چون به مشهد هم که رسیدیم تا شبش برف می بارید.)) تا نزدیکای شیراز داشت برف میومد آی میومدبهر حال خوشحال کننده بود ولی خودتون می دونید که بارش برف باعث دیر رسیدن من میشد به سر جلسه. از شانس ما حوزه ما اینور شیراز و ترمینال سپیدان اونور شیراز. با اجازتون ۳ تا تاکسی عوض کردم تا رسیدم به حوزه امتحانی!!!!

بهر حال با هر دردسری بود رسیدم به حوزه امتحانی.جالب ترش اینجاست که من آرامش خاصی داشتم ونگران دیر رسیدن به سر جلسه نبودم. این از اونجایی معلوم شد که نگهبان درب دانشگاه صنعتی وقتی ارامش منو دید بهم تیکه انداخت و گفت"اینگار امتحان اصلیت نیست".

بگذریم.اما دوستان :

خانم راضی و خانم سلیمانی من فقط یه سوال کوچولو از خانم اسدی پرسیدم نگا چی کار میکنید. اصلا صد و پنجاه و چهار بار بخونش به من چه !!!!

ولی راستش باور کردنش برام سخت بود. شما هم سخت نگیرید !!!

در مورد شب موندن تو دانشگاه هم باید عرض کنم یه شب با آقای مسعودی واسه کارای دانشگاه تو دانشگاه موندیم البته خواب که نرفتیم فقط جیگرمون خون شد تا ۴ بیدار بودیم و آخرشم یه خواب درست و حسابی نکردیم.

بعد هم خانم سلیمانی شما از کجا میدونید ما بهره ای نبریدیم!!! ولی میخوای نگی چرا اون سوال منو بهونه میکنی!!!!

اصلا میخوای نگی نگو چیکارت کنم!!!

ای بابا میبینید بچه ها حرف نمیزنیم یه چی میگن میزنیم یه چی میگین. آقا میلاد میشه دست از سر کچل ما برداری. راستیاتش یه بنده خدایی یه مثالی برامون میزد و میگفت" داخلش خودمون میسوزونه بیرونش مردمو"بابا کدوم منافع کدوم کشک کدوم بادمجون. بیخیال

بچه قبلا یه نوشته در مورد شهید پلارکی نوشته بودم که اگه خدای نکرده روم به دیفال خوندیتش گفتم بودم دلیل معطر بودن مزاراین شهید بزرگوار رو براتون میگم.

در ابتدا باید بگم وقتی به مزار این شهید میرسیدی متوجه دو تا چیز میشدی:

۱. معطر بودن مزار

۲.مرطوب بودن در صورتی که دستت خیس نمیشد

باید عرض کنم طبق تحقیقاتی گسترده من جواب این سوال از این قرار هست که مادر شهید نقل میکنه که این شهید بزرگوار از سن ۱۳ تا ۲۳ سالگی نماز شب میخونده و سجده های طولانی برای معبودش داشته و دلیل مهمتری که نقل میکنن اینه که این شهید بزرگوار  نظافت دستشویی پادگان در زمان جنگ رو انجام میداده(البته نه اینکه مسئول اینکار بوده بلکه اون از رو ی خضوع و فروتنی اینکارو میکرده ). یه روز که این بزرگوار در حال تمیز کردن بوده یه موشک میاد و این شهید بزرگوار در میان تعفن دستشویی مدفون میشه و وقتی در میان آوار ها که بو ی بد فضا رو گرفته بوده دنبال این شهید میگردن به ناگاه بوی خوشایندی نظر همه رو جلب میکنه و وقتی به سمت این بو میرن جنازه شهید رو پیدا میکنن و از اون زمان مزار این شهید بزرگوار بوی عطر میده. این داستان منو یاد شیخ رجبعلی خیاط میندازه که وقتی برای فرار از گناه خودش به محتویات توالت آغشته میکنه.این بزرگوار بعد از فرار از این گناه تا آخر عمر بوی عطر خوشی ازش استشمام میشد.

خوب ببخشید سرتون رو درد آوردم

حق نگهدارتان   

 

سوتی سازمان سنجش

سلام

سازمان سنجش یه ما به التفاوت میخواد بگیره از کنکور ارشدی ها

من امروز صبح تا دم پرداختش پیش رفتم ولی یه دوست باعث شد از زیرش در برم

شما هم میتونید وقتی ازتون شماره فیش بانکی خواست یه عدد ۶ رقمی وارد کنید و در کد بانک یه عدد۴ رقمی بزنید مهم نیست چه عددی باشه فقط تعداد ارقامشو دقت کنید

موفق باشید

یه ایران هست و یه امام رضا

سلام بچه ها

بچه ها ممنون از اظهار لطفتون اما...

اول به همه عرض کنم دو روز چش ما رو دور دیدید چه بل بشویی راه انداختید.سارا خانوم بازهم شما یه خورده هوای ما رو دارید بهر حال بیخیال،بالاخره سفر ما هم تموم شد هنوز خستگی راه تو تنم هست ولی می ارزه چون  خیلی سفر خوبی  بود ولی خیلی زود گذشت راستش این سفری که به مشهد رفتم با سفرای مشهد قبلیم خیلی فرق میکرد یه حس و حال دیگه ای بود خانم سلیمانی ،خانم برومند راست گفته نمیخوام دلتو بیشتر بسوزونم ولی انصافا سفر خوبی بود با تموم خستگی هاش!!!! همتون رو دعا کردم جای همتون سبز بود. خانم سلیمانی یادتون هست چقدر اصرار کردم بیاید ولی نیومدید درسته گفته بودید که نمیاید ولی میشد یه کاریش کرد در مورد سوغاتی ها هم ما درخدمتیم ولی به نظر من شما الان بهتره برید سراغ خانم برومند آخه از قدیم گفتن نقد رو بچسبید نسیه رو ولش کن. ما که از شما دوریم و تازه این سفر هم که لغو شد تا اطلاع ثانوی که بشه سوغاتی ها رو آورد.ان شا الله جور بشه یه سفر همه بچه های وبلاگ بریم مشهد پابوس آقا.خوب بگذریم حالا بریم سراغ بحث های وبلاگ و دوستان ،اول از همه به حسین جون خودم که بعد 5 ماه قدم رنجه کرد و اومد وبلاگ خوش آمد مجدد میگم و میگم حسین جون خوش اومدی!!! راستش بچه حسین واقعا یه نعمت بود واسه کلاس ما، حالا چقدر ما قدرشو دونستیم بماند...!!!

بعد  خدمت حاجی جون خودم که لطف کرد و ما تو مشهد یاد کرد منم به جاش همون جور که گفتی غروبا و سحرا به یادش بودم. حاجی جون سوهون چه قابل داره عزیزم شما جون بخواه(کیه که بده) ولی بهر حال ما مخلص حاجی خودمون هم هستیم

بعد خدمت امین خودمان که لطف کرد و پروژه سوم رو لطف کرد انجام داد امین لطف کردی ولی اون قسمت آخر پروژه یکم پیاز داغشو زیاد کردی  بهر حال دستت درد نکنه.امین جون شما رو هم دعا کردم.یه سوال هم از خانم راضی در مورد مقبول بودن سفر من میشه اون نقطه چین ها رو پر کنید. از محمدامین عزیز هم که لطف کرد و بهم زنگ زدو زیارت قبول گفتن هم تشکر میکنم و مرسی امین جون  ان شاالله نصیب شما هم بشه  اما در مورد مقبول بودن زیارت باید عرض کنم که تو ادامه مطلب نظرمو عرض میکنم.

بچه من گزارش سفر رو میزارم تو ادامه مطلب دوست داشتید بخونید:

حق نگهدارتان

ادامه نوشته

حلالیت

سلام بچه ها

بالاخره امام رضا ما رو طلبید و ماهم داریم میریم اردو مشهد و به قولی:

نون و پنیر و گردو

دارم میرم به اردو

خوبی بدی دیدید حلال کنید

راستی از همتون میخوام هر کی ازاین نوع شعریکه اون بالا نوشتم بلده تو نظرات بنویسه

حق نگهدارتان!!!

رابطه دانشجو و زنبور عسل

سلام خدمت همه دوستان

در ابتدا این شعر رو تقدیم میکنم به یگانه منجی عالم بشریت:

وقتی تو نیستی

نه هست های ما

چونانکه بایدند

و نه باید ها

هر روز بی تو

روز مباداست

مرحوم قیصر امین پور

اول خدمت امین جان خودم عرض کنم پروژه داک 2 با موفقیت انجام شد(خدا کنه باز محمدامین بو مو نشنوه!!!!!)

وخدمت محمدامین جون عارضم!

اولا مشهد غیر از امام رضا که قربونش برم و غیر زیارت جاهای دیگه هم داره مثل موجهای آبی، شهر تفریحی طرقبه، آرامگاه فردوسی ،کوهسنگی ،پارک وکیل آباد ،......................و مهم تر از همه زیر زمین نمور و پر از تار عنکبوت ما!!!!!

خوشحال میشیم تشریف بیارید به همه دوستان عرض میکنم که

 "در کلبه ما رونق اگر نیست صفا هست/هر جا که صفا هست در آن نور خدا هست"

بعد محمدامین جون چرا واسه پیاز این همه راه دور بری، ما تو خونمون پیاز داریم بیا بهت بدم ولی یه چی بهت بگم پیازای ما زعفرون نمیده!!!!

خدمت میلاد جان

من نمیدونم منظورت چیه ولی خدمتتون باید بگم اگه منظورت از تفسیر های دیگران اون جمله ای  که نوشتم "تفسیر سید محمد" منظورم این بوده این برداشت من از ترجمه این آیات بوده  در غیر اینصورت من در اینجا از تفسیر خاص کسی استفاده نکردم

بعد هم شما جواب همه رو دادید غیر ازخانم سلیمانی نگید خود خانم سلیمانی نخواستن چرا تو خواستی جواب بده چون واسه خودم سواله لطف کن اونم جواب بده.

اما خانم راضی من دیگه نمیگم "باز گیر دادید" شما هر چه میخواهد دل تنگت بگو

اما خانم سلیمانی من سعی کردم حرفامو واضح بگم ولی در کل منظورم اینه شما نچسبید به چند آیه و بقیه آیات رو رها کنید بعد هم به قول آقا میلاد شما عقل وفهم دارید تفسیر های دیگه رو بخونید حرفای دیگه رو بشنوید و ببینید کدومش تونسته خوب مفهوم  آیات رو بیان کنه نه اینکه اونجور که دلتون بخوادا نه اونجور که صحیح هست. بعد هم شما ببینید تو آیه 128 هم به مرد ها توصیه کرده هم به زن ها. بعد گفته این حرفا به معنی این نیست که حق کسی پایمال بشه بلکه خدا تو آیه به نظر من توصیه کرده گفت مسلمون سازگاری با گذشتن از بهتر جدایی هست دیگه خانم سلیمانی چه جوری بگم واضح باشه من که دیگه از این بهتر نمیتونم بگم  در آخر هم خدمتتون عارضم من نمیخواستم وارد بحث بشم ولی دیدم همه اومدن و همه دارن اظهار نظر میکنن بر خود لازم دونستم با اطلاعات دست وپا شکسته خودم وارد بحث بشم.

در کل عزیزان اگه که من میگم بحثو ادامه  ندیم واسه اینه که  این بحث ها خیلی جای صحبت داره و مطمئن باشید بحثمون ابتر میمونه و با بررسی چند تا آیه و اینجور صحبت های سطحی به جایی نمیرسیم

در آخر هم یه مطلب با عنوان "پنج نکته" از استاد گرانقدر آقای سعادتمند رو براتون میزارم تو ادامه مطلب.

 

بسمه تعالی

پنج نکته:

رابطه دانشجو و زنبور عسل در قرآن

و خدا به زنبور عسل وحی کرد که از کوهها و درختان و سقفهای رفیع منزل گیرد(68) و سپس از میوه های شیرین تغذیه کنید و راه پروردگارتان را به اطاعت بپوئید آنگاه از درون آنها شربت شیرینی به رنگهای مختلف بیرون آورید که در آن شفاء مردمان است. در این کار نیز قدرت خدا برای متفکران پیدا است(69)

قرآن کریم،سوره نحل.مترجم:الهی قمشه ای.

......

 حق نگهدارتان

 

 

 

ادامه نوشته

دخترک و کفش های قرمز رنگ!!!

دخترک طبق معمول هر روز جلوي کفش فروشي ايستاد و به کفش هاي قرمز رنگ با حسرت نگاه کرد، به بسته هاي چسب زخمي که در دست داشت خيره شد و ياد حرف پدرش افتاد که اگر تاپايان ماه هر روز بتوني تمام چسب زخم هايت را بفروشي آخر ماه کفش هاي قرمز رو برات مي خرم دخترک به کفش ها نگاه کرد و با خود گفت:يعني من بايد دعا کنم که هر روز دست و پاي 100 نفر زخم ...بشه ؟ شانه هايش را بالا انداخت و راه و افتاد

و گفت: نه خدا نکنه اصلآ کفش نمي خوام.