...
همه را با معیارهایم می سنجیدم!
بعد از تو..
همه را با تو می سنجم،
حتی معیارهایم را ...!
مصطفی زاهدی
ه.پ
جایی که بزرگترین دغدغه تفریح کردن است، هرچه نزدیکتر باشی اسباب بازی تری
هادی پاکزاد
تــــــــــــــو ...
تو با چتری در دست...
من دوست دارم ابرِ زمستانِ تو شوم
چون قطره های برفی و باران تو شوم
من دوست دارم از لب چترت بریزم و
چون میله های آبی زندان تو شوم
تا آن که هیچ کس نرود زیر چتر تو
یعنی فقط تو باشی و من آنِ تو شوم
از چار سوی چتر تو شُر شُر ببارم و
یک آبشار چتری و چرخان تو شوم
من دوست دارم ابر شوم؛ابری از تگرگ
تا آن که قطعه قطعه و ویران تو شوم
تا آن که سقف چتر تو را بشکنم شگفت
تا آن که غرق موی پریشان تو شوم
آن گاه تند سُر بخورم تا دهان تو
آبی بر آتش لب سوزان تو شوم
تا با حرارت لب تو قطره گی کنم
تا شبنم نشسته به دندان تو شوم
استاد کیومرث مرادی
توجه توجه
.
.
.
.
.
...
در حسرت یک نعره مستانه بمردم
ویران شود این شهر که میخانه ندارد
قول
قول می دهم که آرام شوم ...
من خوبم ... من آرامم ... من قول داده ام
تمام خنده هایم را نذر کرده ام که گریه ام نگیرد
اما شبها ...
وای از شبها ...
.....
فاصله
گاهی باید به فــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــ ــاصله ها خوش آمد گفت ...
شاید آمده اند تا بخشی از حماقت هایمان را جبران کنند ... !!
قسمت
چه راحت می گویند قسمت نبود
نمیدانند آن قسمتی که از آن سخن می گویند
دنیای کسی بود که هر ذره ی آن را هر شب با اشکی می ساخت...
سوال
فک کنم جوابای صندلی یخ ما رو کسی نخوند ..
چند تا سوال پرسیدم جواب داده نشد
گفتم آقای تنها، خانم یا آقای محمدی و خانم قاسمی رو نمی شناسم معرفی کنن
سوال کردم آی دی بچه های کامپیوتر مال کی هست
جواب PlZZZZ
عاقا ما مداوم نمیاییم اگر هم معرفی کردن ندیدم
من یکی که واقعا می خواستم اینکارو کنم
دلیل قانع کننده

جستجو از ابی
من برای زنده بودن
جستجوی تازه می خواهم
خالی ام از عشق و خاموشم ،
های و هوی تازه می خواهم
خانه ام گل خانه ی ياس است ،
رنگ و بوی تازه می خواهد
ای خدا بی آرزو موندم ،
آرزوی تازه می خواهم
عشق تازه ، حرف تازه ،
قصه ی تازه کجاست
راه دور خانه ی تو
در کجای قصه هاست
تا کجا بايد سفر کرد ،
تا کجا باید دويد
از کجا بايد گذر کرد
تا به شهر تو رسيد
ای خدا، ای خدا ، بی آرزو موندم ،
آرزوی تازه می خواهم
... یکی دیگه ...
تو نقشتو خوب بازی کردی ... فقط من ...
هیچ وقت نفهمیدم اشتباهم چی بود که نقشمو دادن به ""یکی دیگه"" ... !!!!!
شاید
وقتی رفت گفت شاید برگردم
رفتنش مرا نمی آزارد
شایدش دردناک است ...
پروردگاراااااا
خیلی دلتنگم
می بخشم .. !!!
کسانی را که هر چه خواستند
با من
با دلم
با احساسم
با غرورم کردند ... !!!!
و مرا در دور دست خودم تنها گذاشتند ... !!!
پروردگارا!!!
به من بیاموز در این فرصت حیاتم آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند .......
پاسخ
بالاخره با هر زحمتی که شده سوالارو جواب دادم ... ![]()
اگه اشتباه تایپی داشتم اگه حرفام به دلتون ننشست و اگه شوخی هام بی مزه بود ببخشین
حالا یه جمله میذارم بعدش برین ادامه مطلب و ...
به سلامتیه اونی که به جای اینکه با دروغ دلمون رو گرم کنه با گفتن حقیقت آزارمون میده
طاقت بیـــــــــار رفیق
دعـــــــــــــــــــــــــا یادتون نره ... ووااای چشم انتظاری خانواده شون ... خیلیییییییی سخته خییلیییییی
طاقت بیار رفیق...
طاقت بیار میشه شنید
خندیدن دلخواه رو
تو زنده می مونی رفیق
طاقت بیار این راه رو
طوفانو پشت سر بذار
اون سمت ما آبادیه
این زمزمه تو گوشمه
فردا پر از آزادیه
طاقت بیار رفیق
دنیا تو مشت ماس
طاقت بیار رفیق
خورشید پشت ماس
طاقت بیار رفیق
ما هر دو بی کسیم
طاقت بیار رفیق
داریم می رسیم
دنیا اگه تاریک شد
دستای فانوسو بگیر
با من بیا با من بیا
چیزی نمونده از مسیر
سرما و سوز برف رو
آهسته پشت سر بذار
امروز وقت خواب نیست
ما با همیم طاقت بیار
طاقت بیار رفیق
دنیا تو مشت ماس
طاقت بیار رفیق
خورشید پشت ماس
طاقت بیار رفیق
ما هردو بی کسیم
طاقت بیار رفیق
داریم می رسیم
طاقت بیار رفیق
طاقت بیار رفیق
رفیق رفیق...
زشت و زیبا
نه میشه باورت کنم
نه میشه از تو رد بشم
نه میشه خوبه من بشی
نه میشه با تو بد بشم
نه دل دارم که بشکنی
نه جون دارم فدات کنم
نه پایه موندنه منی
نه میتونم رهات کنم
نه میتونه تو خلوتش دلم صدا کنه تورو
نه میتونم بگم بمون..نه میتونم بگم برو
کجا برم که عطره تو نپیچه تو یه لحظه هام
قصمو از کجا بگم که پا نگیری تو صدام
چه جوری از تو بگذرم تویی که معنیه منی
تویی که از منی اگر تیشه به ریشه میزنی
نه ساده ای نه خط خطی
نه دشمنی نه همنفس
نه با تو جایه موندنه
نه مونده راهه پیشو پس
نه میتونه تو خلوتش دلم صدا کنه تورو
نه میتونم بگم بمون..نه میتونم بگم برو
کجا برم که عطره تو نپیچه تو یه لحظه هام
قصمو از کجا بگم که پا نگیری تو صدام
نه میشه باورت کنم
نه میشه از تو رد بشم
نه میشه خوبه من بشی
نه میشه با تو بد بشم
نه دل دارم که بشکنی
نه جون دارم فدات کنم
نه پایه موندنه منی
نه میتونم رهات کنم
نمیشه با تو باشمو اسیره دسته غم نشم
فقط میخوام با خواستنت تا هستم از تو کم نشم
آره این همونه ...
والا به قرعان
حقیقت تلخه اما نه همیشه
چش
دلتنگی شدییییییییییییییییید
بچه ها من نت ندارم الانم فرصت کمه که کامنت و پست ها رو بخونم اما می خوام یه چیزی بگم
من دلم بهتون تنگ شده ... به یه جمع دوستانه ... دارم دق می کنم به خدا
دلم تنگ شدهههههههههههههههههه بفهمید چی میگم
دارم میمیرم ... من یه جمع دوستانه ی دوستانه می خوام ... دوستای باحال
به گپ های دسته جمعی دلم تنگ شدهههههههههههههههههههه
همه چی شده مجازی، اس - زنگ - چت - نت
بابا من آدمم تو آدمی دل داریم احساس داریم دلمون می خواد چشمای همو ببینیم نه عکسای همو
دست همو بگیریم نه اس همو، احساس همو ببینیم نه اینکه واسه هم شکلک بفرستیم که احساسمونو نشون بدیم
امروز عالمو آدمو خبر کردم که دلتنگم اما کسی نیست بیاد پیشم
آخخخخخخخ حس می کنم از همه دورم، کسی نمی خواد بیاد پیشم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
عشق به زندگی
زندگی رو خیلی دوست دارم
اما فک کنم دوست دختر داره
.
.
.
تقدیم به زهرا جونم
سلام دوستان، می دونم منو می بخشید که نمی یام وب یا حداقل گه گاه می یام، اما باز ازتون می خوام به پای کم لطفی من نذارید حتما نشده اما سعی دارم یه روز برسه که هر روز پیدام بشه
یه شعری تو ادامه مطلب گذاشتم واسه زهرا دلم می خواست شعر شادی باشه اما پیدا نکردم خلاصه لحظات خوبی رو براتون آرزو می کنم
+ببخشید عزیزم شعر قشنگی پیدا نکردم
عشقبازی
عشقبازی به همین آسانی است

که گلی با چشمی
بلبلی با گوشی
رنگ زیبای خزان با روحی
نیش زنبور عسل با نوشی
کار هموارۀ باران با دشت
برف با قلۀ کوه
رود با ریشۀ بید
باد با شاخه و برگ
ابر عابر با ماه
چشمهای با آهو
برکهای با مهتاب
و نسیمی با زلف
دو کبوتر با هم
و شب و روز و طبیعت با ما
عشقبازی به همین آسانی است
شاعری با کلماتی شیرین
دستِ آرام و نوازشبخش بر روی سری
پرسشی از اشکی
و چراغ شب یلدای کسی با شمعی
و دلآرام و تسلی و مسیحای کسی یا جمعی
عشقبازی به همین آسانی است
که دلی را بخری
بفروشی مهری
شادمانی را حرّاج کنی
رنجها را تخفیف دهی
مهربانی را ارزانی عالم بکنی
و بپیچی همه را لای حریر احساس
گره عشق به آنها بزنی
مشتریهایت را با خود ببری تا لبخند
عشقبازی به همین آسانی است
هر که با پیش سلامی در اول صبح
هرکه با پوزش و پیغامی با رهگذری
هرکه با خواندن شعری کوتاه با لحن خوشی
نمک خنده بر چهره در لحظۀ کار
عرضۀ سالم کالای ارزان به همه
لقمۀ نان گوارایی از راه حلال
و خداحافظی شادی در آخر روز
و نگهداری یک خاطر خوش تا فردا
و رکوعی و سجودی با نیت شکر
عشقبازی به همین آسانی است
99%
دوباره تو
دوباره تو کنارمی، هوای بوسه با منه
تمام آرزوی ما، همین به هم رسیدنه
دوباره تو سکوت من، صدای خنده، ساز شد
شنیدن صدای تو، برای من نیاز شد
دوباره با نگاه من، نگاه تو یکی شده
دوباره از تو مردنم، شبیه زندگی شده
به هر دری که میزنی، دوباره مقصدت منم
دوباره میرسم به تو، به هر دری که میزنم
دنیامی می دونی، تو قلبم می مونی
دریای آتیشی، رویای بارونی
دستامو می گیری، دنیامو می بازم
دستاتو میگیرم، رویامو می سازم
دنیامی می دونی، تو قلبم می مونی
دریای آتیشی، رویای بارونی
دستامو می گیری، دنیامو می بازم
دستاتو میگیرم، رویامو می سازم
منو به عطر یک نفس، تو اوج بوسه خواب کن
برای این یکی شدن، رو قلب من حساب کن
به اوج قصه میرسم، اگه تو باورم کنی
کنار من نفس بکش، که مبتلا ترم کنی
دنیامی می دونی، تو قلبم می مونی
دریای آتیشی، رویای بارونی
دستامو می گیری، دنیامو می بازم
دستاتو میگیرم، رویامو می سازم
دنیامی می دونی، تو قلبم می مونی
دریای آتیشی، رویای بارونی
دستامو می گیری، دنیامو می بازم
دستاتو میگیرم، رویامو می سازم
ــحقیقتــ
kutah
to 1 saniye negaham bede
modatist baraye didanat nafas nemikesham
م ــ ـ ـــ ــ ـهـ ــ ـ ــ ــ ـربـان
آنقدر شاعرم امشب که فقط ،
سایه مهرتورا کم دارم
باتو هستم
ای سراپا احساس
خون تو در رگ من هم جاریست ،
جنس ما جنس بلد بودن کانون گل است
نازنین
زندگی جای هدر دادن فرصتها نیست ،
ما مطهر شده ایم ،
پیش رو راه رسیدن به خداست
…
مهربان
سبد معذرتم را بپذیر ؛
کودکی هستم شوخ خانه ام در ته بن بست فراموشی یک زوج قدیمی مانده
خانه دل اما ، جای بکریست هنوز ،
پر سبزینه و ریحان و غزل ،
پر تکرار گیاهان نمو ،
پر ابیات ملون شده در خمره عشق ،
پر انوار خدا.
داخل خانه دل ؛
جای جمعیت هرجائی نیست کل دارائی من تازگی دلکده است
من به دل راز رسیدن دارم ،
من به دل ثروت هنگفت عدالت دارم ،
خوب می فهمم اگر در باران ،
چتر خود را به کسی بخشیدم؛
توشه رفتنم از لطف خدا آکنده ست
خوب میدانم اگر جای توپیشم خالیست ؛
حکمتی در کارست
…
مهربان
سبد معذرتم را بپذیرکار کودک این است ؛
اولش حرف زند ، به تامل بنشیند بعدش
آنقدر شاعرم امشب که فقط ؛
بیستون کم دارم ،
تیشه عاقبتم را بدهید
آنقدر ساده سخن میگویم ؛
که اگر یکنفر از کوچه دل درگذرد ،
دل و دلداده روی هم بیند
…
مهربان
ساعت الآن دقیقا خواب است
- و من و پهنه کاغذ بیدار
روی تو در نظرم نقش نخست ،
و خدا شاهد دیوانگی بنده بازیگوشش
و خود او می داند ؛
که دلم آنقدر آغشته به توست ؛
که اگر از صف فردوس برین ،
طیفی اندازه صد نور میسر سازد
من به آن طیف نبخشم ، دانه ای از مویت
…
مهربان
بازهم ،
سبد معذرتم را بپذیر
آنقدر شاعرم ازتو که نمیدانم کی ،
واژه ات راهی شعرم شده است
لحظه ای گوش بکن ،
یک موذن مست است
آنقدر خوب اذان میگوید ،
گوئی او عکس خدا را دیده
خوش بحالش اما ؛
طرح زیبای خدا را گاهی ،
می توان در پس سیمای عزیزی جوئید
…
مهربان
دیر زمانی ست که من این مسئله را فهمیدم ؛
…
مهربان
آنقدر شاعرم امشب که زمین ،
در پی زمزمه ام مست شده ست
سر ببالین مدارینه کرات نهاده ست و باز
گوشهایش به من آویزانند
آنقدر شاعرم امشب که دلم ،
از پس سینه برون آمده باز
او نگاهش به من است
من نگاهم به قدم رنجه تو
آنقدر شاعرم امشب که فقط ،
روح روحانی تو حال مرا می فهمد
…
مهربان
عاشقی ؛ بارش احساس به روی ذهن است
عاشقی ؛ لمس خدا با چشم است
عاشقی ؛ مظهر نو بودن دل ، در حیات ازلیست
ومن امشب از عشق ، بخود می پیچم
بعد از امشب شاید ،
نقش اعجاز تو را طرح زنم
…
مهربان
ترکه فرضی تنبیه من آماده نشد ؟
یا مرا چوب تادب بنواز ؛
یا بیا و سبد معذرتم را بپذیر
…
مهربان
لذت صبح مجدد اینجاست ،
میروم تا با آب ، غسل آزاده شدن باب کنم
دیگر آن جمله سهراب مرا حسرت نیست ؛
" کعبه ام مثل نسیم ،
میرود باغ به باغ ،
میرود شهر به شهر
ثروتی بیش به من داده خدا
…
مهربان
از سر کودکی من بگذر ،
باید آرام به سجاده تعظیم روم ،
شعرم آخر شده ، انگار زمان وصل است
" به خدا می دهمت عاریه وار ،
آری عاشق شده بودم این بار
این شعر رو گذاشتم تا یکی نیاد بگه من نبودم شما وب رو نچرخوندین
منتظر اومدنتون هستم چون ردپای کسی نیست
توهم
سلام دوستان
مثل بعضی وقتا وب شلوغ نیست_فک کنم همه درگیر بودن
قول دادم یکی از ترانه هامو پست کنم یکیشو به اسم توهم می ذارم امیدوارم خوشتون بیاد
خوشحال می شم نظر و انتقاداتتون رو مطرح کنین تا اصلاحش کنم... واینکه دوست دارم کپی پیستش نکنین
یارا ببین رفتی و بار غم چشمم چه تر کرد
همین رفتن مرا خون بر جگر کرد
همین جای خالی و همین اشکهای نا محدود
مرا مجبور به سازش ، برای بار دگر کرد
فکرت این سان بین،مرا زین حال گریان و پریشان
به توهم کشاند و از شرر بارور کرد
دو چشمت، جان من ،جانان من، وهم مرا باز
فراموش ز هر عشق و یاد و یار دگر کرد
تصورهای من زان لحن ناب و دلنشینت
از آن افکار و احوال پریشانم به در کرد
مانم در عجب، زان خیرت نگاه و حیله ی مهتاب
چشمانت شد آن دستیار ، مرا مجذوب تر کرد
دو چشم بسته و بیدارم این ها را زبر دید
این اوهام و اخیال، بنگر مرا، یارا! چگونه در به در کرد
یکـــــــ حبه قنــــــد ،
درفنجـــان قهـــوه ی تلخـــــــ ..
شیرین نمیشـــود ..
دو حبه قنــــد ،
در فنجـــــان قهــــــوه ی تلخـــــــــ ..
...شیرین نمیشــــود ..
سه حبـــه ، چهار ، پنج ..
.
.
اصلاً تو بگــو یک دنیـــــــــا قنـــد ،
در این دنیای تلخــــــــ ،
نه ..
اگـــر تــو نباشــــی فالِ این زندگــــــــــی ،
شیرین نمیشـــــود ... !
شهر ٍ یور
بوی پاییز می دهد
تابستان این روزها
.
.
.
انگار که شهریور عاشق شده باشد
+ نمی دونستم چی بنویسم، ببخشید دیگه
فقط یه جمله
look
GODISNOWHERE
this can be read as GOD IS NO WHERE
or
as GOD IS NOW HERE
erverything in life depends on how we look at them
تلنگر
سيمرغ صفت، بال و پر خويش گشاييد
پرواز، رفيقان، به خدا كار مگس نيست
+ مخاطب خودم هستم
احسان خواجه امیری
چقدر خوبه که تو هستی چقدر خوبه تورو دارم
چقدر خوبه که از چشمات میتونم شعر بردارم
تو که دلواپسم میشی همه دلواپسیم میره
شاید این واسه تو زوده یا شاید واسه من دیرهنه اینکه بی تو ممکن نیست
نه اینکه بی تو میمیرم
به قدری مسریه حالت که دارم عشق میگیرم
همه دلشورم از اینه که عشق اندازه ی آهه
تو جوری عاشقی کن که نفهمم عشق کوتاهه
واست زوده بفهمی من چرا آواره ی دردم
واسم دیره ازاین خلوت به شهرعشق برگردم
واسم دیره پشیمون شم چه خوبه با تو شب گردی
واست زوده بفهمی که چه کاری با خودت کردی+ جیگرم له شداز دست این اینترنت ... ، می خواستم یه شعر دیگه از خواجه امیری بذارم اما پیداش نکردم اینو گذاشتم
له له و تنفس
رمضان ...
خداوند بی نهایت است
اما به قدر نیاز تو فرود می آید
به قدر آرزوی تو گسترده می شود
و به قدر ایمان تو کارگشاست.
+ دیدم هیشکی ماه رمضونو تبریک نگفت و خبری نیست گفتم جاش خالی نباشه
+ اومدم واسه چند تا پست کامنت بذارم که باز ــــــــ نشد. یعنی واقعا سعی کردم و نشد![]()
۱ـ خدمت آقای رستمی: پیوستنتون به جمعمون رو تبریک می گم و امیدوارم لحظات خوبی واستون بوجود بیاد که همیشه اشتیاقــــــــــــــــــتون به فعالیت تو این وب اونقدر زیاد باشه که فکر ترکش محال به نظر بیاد
۲- ... کامنت پست یه سوال رو هم وقتی بلوگفا همکاری کرد باهام، می ذارم( اینجا جاش نبود)
احمد شاملو
من
درد در رگانم
حسرت در استخوانم
چیزی نظیر آتش در جانم پیچید.
سرتاسر وجود مرا
گویی
چیزی بهم فشرد
تا قطرهای به تفته گی خورشید
جوشید از دو چشمم.
از تلخی تمامی دریاها
در اشکِ ناتوانیِ خود ساغری زدم.
آنان به آفتاب شیفته بودند
زیرا که آفتاب
تنهاترین حقیقتشان بود
احساسِ واقعیتشان بود.
با نور و گرمیاش
مفهوم بی ریای رفاقت بود
با تابناکیاش
مفهومِ بیفریب صداقت بود.
ای کاش میتوانستند
از آفتاب یاد بگیرند
که بیدریغ باشند
در دردها و شادی هاشان
حتی
با نان خشکشان
و کاردهایشان را
جز از برای ِ قسمت کردن
بیرون نیاورند
افسوس
آفتاب مفهوم بیدریغِ عدالت بود و
آنان به عدل شیفته بودند و
اکنون
با آفتاب گونه ای
آنان را
اینگونه دل فریفته بودند !!
ای کاش میتوانستم
خون رگان خود را
من
قطره
قطره
قطره
بگریم
تا باورم کنند.
ای کاش میتوانستم
یک لحظه میتوانستم ای کاش
بر شانههای خود بنشانم
این خلقِ بیشمار را،
گرد حباب خاک بگردانم
تا با دو چشم خویش ببینند که خورشیدشان کجاست
و باورم کنند.
ای کاش
میتوانستم!
+ اینگونه ترجیح میدم
روزی که کوروش گریه میکند !!!
ایـنبار نـه بیــگانه که دشـمن ز خـود است صد ننـگ به ما کـه روح تو بی تاب است
انتظار مهدی
دیواری تا همسایگی آخرین نوار رنگین کمان
دیوار اتاق را با اشک و خاک گل می کنم
وبا بوسه اشتیاق شاقول
بلندترین دیوار تا همسایگی پرواز خیال
طولانی ترین دیوار تا رسیدن هر ستون به ستونی دیگر
برای خط زدن نیامدن هایت بازهم اندازه نیست
هرجمعه نیامدنت را با خطی سبز بر سینه دیوارم می کارم
مزرع سبز فلک شد دیوارم
وداس انتظار چیزی ندروید نیامدی تو
نیامدی
واپسین پیچک نفس انتظار را
به شماره انداخت
تاصفای تو سعی انتظار را هروله می کنیم
نیامدی تو نیامدی.
به قلم فرزاد حسنی
شروع ...
از اینا گذشته من کتاب استاد عشق رو پیدا نکردم و شاید دنبالش نرفتم اما تو اینترنت دنبالش گشتم و پرینت گرفتم و فعلا تا 84 رو خوندم و بعد از اون واقعا به نقص و یا اشتباه و تنبلی خودم پی بردم به همت و پشتکار نداشته ام، به وقتی که بیهوده گذشت، به کارهایی که می شد انجام دادو ندادم، به حرفهایی که می شد زد و نزدم و به تموم تنبلی هام و ... و به تنبلی ای که ادامه داره... به شعارهایی که همیشه می دادیم و عملیش نکردیم... به همین روزهایی که بعد از اینم ...
گاهی حس می کنم چرا حرف می زنم و قتی عملی نشده واونوقت حرفم بی ارزش و بی معناست، بی معـــــــــــــــــــــــــــــــنا...
یه پیشنهادی داشتم که دیدم انگار پیشنهاد آقای نجفی هم بوده... وقتی اون کتاب رو می خوندم پیش خودم فک کردم اگه هر کسی یه کتاب خوب که خونده رو معرفی کنه و پیشنهاد خوندنشو به بچه ها بده، چه خوب می شه حداقل واسه من که اهل کتاب خوندن نبودم و ...کلی فایده واسم(ون) خواهد داشت...
+انكار يا گريز از دشواريها، هرگز نميتواند زندگي بامفهوم و خرسند گونهاي را براي شما پديد آورد"آنتونی رابینز"
+ این آمارگیر وبلاگم خوب چیزیه ها... مثلا من الان فهمیدم در حال حاضر به غیر من کی داره وبو می سره...ممنون از مدیر..
کوچ
امتحانای منم تمومید بالاخره...
و از دایال آپ به اینترنت هوشمند اسباب کشی کردیم
خدا به داد فیش آخر ماه برسه
مرزها را بگشاییم
چه زیباست
بی مرزی ملت ها
بی مرزی ایین ها
چه زیباست
بی مرزی فرهنگها و تمدن ها
بی مرزی سیاه و سپید
سالخورده و خردسال
و چه زیباست
دست ها در دست ها
در جای جای دنیا
شکوهه عمرانی
+ و چه زیباست قطع شدن دایال آپ درست قبل از امتحانات و دقیقا اومدن اینترنت هوشمند بعد از آخرین امتحان
رگهای مغزم به هم می پیچند وقتی از دستم عصبی می شی
من به ابن کار علاقه دارم ... خواهش می کنم جوش نیار



