یه سوال

سلام دوستان 

من میخوام یه سایت طراحی کنم البته امنیتش از همه چیز مهمتره خودم که هیچی یادم نیست رفتم تو اینترنت بسته آموزشی اون رو بخرم هفتاد دقیقه فیلم آموزشی که باید دانلود کنی صد تومن قیمتشه .حالا اگه کسی بلده که خودش بهم‌آموزش بده درقالب فیلم یا پی دی اف از صفر تا صدش البته با قیمت مناسب بهم اطلاع بده ممنون

واقعا تولدم مبارک

تولدم مبارک

۴آذر روز تولد دختری خوب

مبارک

(کسی تحویل نگرفت)

دیرنشده..؟!!

بریم سراغ جواب سوالهای آقای برزگر

درود

سلام
ببخشای بر من اگر بر فراز صنوبر تقلای روشنگر ریشه ها را ندیدم. ببخشای بر من اگر زخم بال کبوتر به کتفم نرویید.
همینجوری از این شعر خوشم اومد نوشتم

قشنگ بود مرسی.
خوب.و اماسوال .میگم ما قوم و خویش نیستیم ؟

احتمالش هست.شجره نامتون روبیارید خدا رو چه دیدی!!
از وقتی رفتید تهران چقدر تغییر کردید ؟ تفکرات و اطلاعات ...

احساس می کنم از لحاظ فکری خیلی روم تاثیر گذاشته البته مثبت بوده ها.چون من تو سنی رفتم که دنبال تجربه بودم البته سعی می کردم که عاقلانه رفتار کنم.
تابه حال شده در مورد یه کاری یا یه تصمیمی نتونید درست و غلط رو تشخیص بدید ؟

آره خیلی زیاد
به نظرتون وضعیت الان جامعه این طورنیست ؟ که نمیشه فهمید درست چیه و غلط کدومه ؟

دقیقا همینطوره البته ما جوونا باید خیلی تحقیق کنیم و گول هر حرفی رو نخوریم..
راستی طهران چطوره ؟ بهتره ؟ تهران چی ؟

تهران بهتره چون به روی آدم میخنده البته طهران یعنی احتیاط یادت نره..
چرا ماایرانی ها خیلی زود کوتاه میآییم ؟البته در مورد حقمون که یه عده ی صاحب قدرت ازمون به زور گرفتند ؟
امادرمورد همدیگه گذشت نداریم درسته ؟

ما ایرانی ها درگیر یه سری سنت ها هستیم اسم یه سری از افراد رو گذاشتیم معتمدین و به حرفشون گوش میدیم البته بعضی تجارب اونها خوبه ولی نه همه ی حرفاشون.چون  دوره جنگ وانقلاب و کشت وکشتار رو خیلی وقت نیست پشت سر گذاشتیم از آشوب می ترسیم فک می کنیم نتیجه ی اعتراض یعنی جنگ؟؟!!!

وقتی جونمون به لب می رسه از همدیگه نمیگذریم...
راستی چرا خیلی خوب میشه حرف زد اما وقتی توی شرایط انجام هستیم اوضاع متفاوت میشه ؟چون وقتی داریم حرف می زنیم توی آرامش فکری هستیم وخیلی از جنبه ها رو در نظر نمی گیریم ولی موقع عمل پراز آشفتگی فکری وشرایط پیش بینی نشده....


راسته هر کس اخبارشو از یک منبع بگیره احمق میشه ؟

آره چون یکجانبه نگرمیشه..
اخبار روز رو از چه منابعی میگیری ؟ این سوال خیلی مهمه.

قبلا فقط تلویزین ایران ولی الان هم تلویزیون ایران هم یه سری دوست که تو تهران پیدا کردم و یه جورایی بیشتر تو عمق.....هستند. 
یه کتاب رو بگو که واقعا می ارزه به دیگران معرفی کرد.

کتاب راز.کتاب جاودانگی.
میخوای تا آخر عمر تهران بمونی ؟ از کارت راضی هستی؟

الان که اومدم ولی زندگی در تهران رو دوست دارم.کارم بدنبود ولی فعلا بهتره صفاشهر باشم احتمال اینکه در آینده برم تهران هست.
میگن تکلیف کسی که یواش راه میره معلومه. حالا به نظرتون تکلیف کسی که تند راه میره چیه ؟ باید تند راه بره ؟ یا یواش ؟فرقی هم میکنه ؟

تواین اوضاع مملکت تکلیف هیچکس معلوم نیست.با برنامه رفتن بهتره به شرطی که اونم بهم نریزه.
خبر جدیدی از دانشگاه پیام نور دهبید داری ؟ همون نداشته باشی بهتره.


چقدر زبان انگلیسی بلدی ؟ لازمه ؟

تاحدی البته بایدخیلی کار کنم.خیلی ضروریه.زبونی که باهاش میشه با همه ی دنیا ارتباط برقرار کرد.
یه تعریف از پشت پرده ی سیاست.

یه پیاز که هرچی بیشتر پوستش رو میگیری بیشتر اشکت رو در میاره.
تعریف کن.
دین رو تعریف کن.

دین از ریشه ی دئناگرفته شده که به معناهای مختلفی تعبیر شده از نظرمن وجدان بهترین معنی اونه.
دین دار رو تعریف کن.

کسی که وجدان انسانیش همیشه بیداره
مبلغ دین رو تعریف کن.
بی دین و مرتد رو تعریف کن.
بی تفاوت به دین رو تعریف کن.
نون دین خور رو تعریف کن.
مزدور دین رو تعریف کن.
دروغ رو تعریف کن.
دین رو تعریف کن.
تعریف کن.
تعریف کن.تعریف نکن.فایده ای نداره

فروشی

خدایا...........

کودکان گل فروش را میبینی؟؟؟؟؟؟؟

مردان خانه بدوش را....

دختران تن فروش...

پسران کلیه فروش...

زبان های عشق فروش...

همه را میبینی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

میخواهم یک تکه از آسمان کلنگی ات را بخرم...

چون زمینت دیگر بوی زندگی نمیدهد...

دیرشده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

سلام بچه ها می دونم خیلی دیر شده...

ببخشییییییییییییییییییییید

می خوام جواب سوالای آقای عابدینی رو بعداز یکسال بدم..

بااجازه؟

سلام مهندس برزگر
سلام رئیس

من نمیدونم دوستان چی پرسیدن اگه تکراری بود ببخش :
خواهش میکنم..بفرمائید


- دقیق متولد چه روز و ماه و سال هستی ؟
۴آذرسال۱۳۶۵

- همه عمر در دهبید بودی ؟ آیا راضی بودی ؟
بجز سال۹۱آره.خوب یه چیزاییش خوبه یه چیزایی نه.
مثلامردمی که کاملا می شناسم وصادق هستند چیزی که تو تهران کمتر دیدم ولی چیزایی مثل فرهنگ بالاترو..خوب تهران کجاو...

- رتبه کنکورت چند شد که اومدی رشته کامپیوتر ؟۵۰۰۰فک کنم

- از رشتت راضی هستی ؟ توی رشتت موفق بودی ؟آره.کامپیوتر خیلی وسیع هست من سعی می کنم باشم.

- در بین همکلاسای دانشگاه با کدوم یک از دخترا - کدوم یک از پسرا راحت تر بودی ؟با همه

- از دخترا و پسرای کلاس از کسی خبر داری ؟ خانم رضایی همسایمون هست.بقیه بچه ها کم وبیش آره

- چرا بچه ها هر کدوم ازدواج کنن دیگرون رو خبر نمیکنن ؟شاید فکر می کنند چشم می خورند

- از کی رفتی سر کار؟تهران؟اردیبهشت۹۱تابهمن۹۱بعدشم برگشتم صفاشهرآموزشگاه کامپیوترزدم.

- دقیقن چطوری رفتی سر کار ؟باآشنابازی رفتم

- حقوقت چنده ؟-

- کار گیر میاد ؟بستگی داره دنبال چه کاری باشی

برمیگردم اگه عمری بود . . .
درخدمتیم

جواب آقای ابراهیم پور

سلام
خوبي؟
مرسی خوبم

اول بگو اگه از تهرون بيايي واسه ما سوغات چي مياري؟
یه عالمه خاطره وتجربه

دوم يادته سر كلاس پولكي ميخورديم؟چه حسي داشتي؟دوست داره بازم برگرده؟اصلا جو كلاس و . . .

آره مگه میشه یادم بره عالی بود خاطرش رو زیادتعریف میکنم

دوست داري برگرده؟
آره روزای خوبی بود

تهرون كه واسه ربو رفتيم بيشتر حال ميداد يا حالا؟
هرکدوم لذت خاص خودش رو داشت اونموقع تجربه ی روبو رو لمس میکردیم الان کاروزندگی

چرا گوشيت خاموش كردي؟؟بابا يه اس بده شمارتو بده شايد خواستيم بياييم تهرون از كجا پيدات كنيم ولات

گوشی و سیم کارتم سوخت شمارتومیل کن تااس بده

جواب سوالات آقای مرتضوی

ببخشیددیرشد

سلام
به عنوان اولين سوال:آيا اميدي هست ج ها رو بشنويم؟

سلام.درناامیدی جای بسی امیدهست.

 
ميشه بگيد دقيقا كارتون چيه؟نه نمیشه

کدوم خصوصیتتو دوست داری تغییر بدی؟سادگی
دوست داری به کجا برسی؟اصل کمال
عاشق شدی؟
عشق یعنی اینکه بدون کسی نتونی زندگی کنی دراینصورت نه!

یکم درمورد عشق حرف بزن؟گفتم

بنظرت چقد زندگیت رو خواب بودی؟خیلی کم

برنامت برا آینده چیه؟مدیریت یک شرکت معتبر
اهل تلافی هستی؟نه
از چیزی هم میترسی؟اون چیه؟گناهی که روی توبه کردنم نداشته باشی

چه چیزی باعث شده از دیگران متفاوت باشی؟
بایددیگران بگن

یه جک؟
دردودل غضنفرباخدا:خدایا شد یه باربگی یاایهالذین آمنو حالتون چطوره؟همش استرس همش تهدید...........

یه خاطره از وبلاگ؟لحظه لحظش خاطره هست.
1-یه عیب من:سوالای سخت
2- یه خوبی من :صداقت
3-دوست داری با چی تو رو به یاد بیارن؟باطلوع خورشید

صندلی یخی(جواب سوالات)

سلام دوستان ازاینکه افتخار نشستن رو این صندلی روپیدا کردم خوشحالم

جواب سوالای سارا جون

سلام

1-خوبین؟

مرسی عزیزم خوبم


2-چراخیلی کم میاین وبلاگ؟اول بابت این موضوع معذرت میخوام ولی باورکنیدسرم شلوغه جبران میکنم.
3-چندساعت تو روز سرکار هستید؟۹صبح تا ۵:۳۰عصر
4-تو محل کارتون دسترسی به اینترنت ندارید؟داریم الانم ازاینترنت شرکت دارم استفاده میکنم
5-چقدر دلتون واسه بچه های وبلاگ تنگ میشه؟خیلی زیاد اولین جائی هست که به محض بدست آوردن فرصت میام.
6-اگه یه روز بیاید وبلاگ ببینید مدتهاست که هیچکس بهش سرنزده چه حسی بهتون دست میده؟ افسرده میشمولی تا دوستان هستن همچین اتفاقی نمی افته.
7-ممکنه همچین اتفاقی بیفته؟
محاله
مرسی ساراجون واستون آرزوی موفقیت میکنم.

خوشبختی

انسانهای نخستین خارخشک وگیاهان سخت می خوردن و در بین صخره ها زندگی می کردند وخود را خوشبخت می دانستند بعد یادگرفتند در غار زندگی کنند و شکار کنند و به این ترتیب بعد از هر شکارموفقی جشن می گرفتند وخداوند را شاکر بودند روزگار ما خیلی جلوتر از همه ی آن روزگاران رفته است اما کجای کار اشکال دارد که با داشتن همه ی زندگی مدرن و عصر تکنولوژی احساس خوشبختی نمی کنیم؟؟؟!!!!!!!!!!!!

دلم تنگ شده

سلام

دلم واسه همتون تنگ شده

به به چقدر وبلاگ رنگ و رو گرفته...

همتونو دوست دارم.

به امیددیدار

بامن تماس بگیرخدا

هر روز
شیطان لعنتی
خط های ذهن مرا
اشغال می كند
هی با شماره های غلط ، زنگ می زند،‏
آن وقت من اشتباه می كنم و او
با اشتباه های دلم حال می كند.
دیروز یك فرشته به من می گفت:
تو گوشی دل خود را بد گذاشتی
آن وقت ها كه خدا به تو می زد زنگ
آخر چرا جواب ندادی
چرا بر نداشتی؟!
یادش به خیر
آن روزها
مكالمه با خورشید
دفترچه های ذهن كوچك من را
سرشار خاطره می كرد
امروز پاره است
آن سیم ها
كه دلم را
تا آسمان مخابره می كرد.
×××
با من تماس بگیر ، خدایا
حتی هزار بار
وقتی كه نیستم
لطفا پیام خودت را
روی پیام گیر دلم بگذار

نفهمی

خدایا...!

اندكی نفهمی عطا كن،كه راحت زندگی كنیم!

مردیم از بس فهمیدیم و به روی خودمون نیاوردیم...! 

منم

سلام منم هستم

خداروشکربازم وبلاگ راه افتاد

سلام به همه

سلام دوستان

خوبین همگی؟

دلم واسه همگی تنگ شده بود.

 من تهران هستم وفعلا مشغول کارم تاببینیم خدا چی می خواد..

اینم شعر تقدیم به همگی

حس می کنم حریر حضورت را در لحظه های سختی تنهایی

بوی تو در فضاى زمان جارى ست مانند عطر پونه ى صحرایی

در برف زارِ سردِ دلم کرده ست اى نرگس بهارى من سبزت

تقدیر ، این مقدّر بى برگشت، تقدیر، این سفیر اهورایى

می گوید از یکی شدنم با تو احساسم ، این لطافت سحرانگیز،

 حسّم به من دروغ نمی گوید درپیشگاه اقدس شیدایى

بوی تو را شنیده ام از باران، بارانِ چشم هاىِ غزلْ کاران

در آبسال سبز غزل کاری با رمزِ صبح شرجى ِرؤیایی

آتش زدى به ظلمت ایمانم ، برداربستِ طاقت ِ بنیانم

با چشم و روى ِ روشن ِ خورشیدى ، با گیسوى طنابى یلدایى

عاشق که مى شدم نهراسیدم از فتنه هاى واهى بدنامى

از آن که گفته اند که مى ارزد ، عاشق شدن به فتنه ى رسوایى

 

  سعید عندلیب

نمیدونم...!!!

زخمی بر پهلویم هست.
روزگار نمک می زند و من پیچ و تاب میخورم...
اما دیگران فکر میکنند که من
می رقصم...!

سلام بر همگی..

اول از آقای نجفی بخاطر شعر دزدیم معذرت می خوام ولی نمی دونم چرا فکر کردم این شرح حال منه!!!!

یاد روزای دانشگاه بخیر چه امیدها وآرزوها .....

حالا بیکار و تنها....

چقدر حیفه که ما به وبلاگ سر نمیزنیم واقعا بهترین محیطه واسه درد و دل

و دل نوشته...

درسته بعضی بچه ها دانشگاه رفتن وبعضی ازدواج کردن و بعضی سرکار هستن ولی دلیل نمیشه که به وبلاگ سر نزنن...

انشاله همگی شاد باشید و سربلند...

پائیز

 

پاییز را دوست دارم...

بخاطر غریب و بی صدا آمدنش

بخاطر رنگ زرد زیبا و دیوانه کننده اش

بخاطر خش خش گوش نواز برگ هایش

بخاطر صدای نم نم باران های عاشقانه اش

 بخاطر رفتن و رفتن... و خیس شدن زیر باران های پاییزی

بخاطر بوی مست کننده خاک باران خورده کوچه ها

بخاطر غروب های نارنجی و دلگیرش

 بخاطر شب های سرد و طولانی اش

بخاطر تنهایی و دلتنگی های پاییزی ام

بخاطر پیاده روی های شبانه ام

           بخاطر بغض های سنگین انتظار

بخاطر اشک های بی صدایم

بخاطر سالها خاطرات پاییزی ام

بخاطر معصومیت کودکی ام

بخاطر نشاط نوجوانی ام

بخاطر تنهایی جوانی ام

بخاطر اولین نفس هایم

بخاطر اولین گریه هایم

بخاطر اولین خنده هایم

بخاطر دوباره متولد شدن

بخاطر رسیدن به نقطه شروع سفر

بخاطر یک سال دورتر شدن از آغاز راه

بخاطر یک سال نزدیک تر شدن به پایان راه

بخاطر غریبانه و بی صدا رفتنش

پاییز را دوست دارم، بخاطر خود پاییز

و من عاشقانه پاییز را دوست دارم...

 

نفس

نفسم میگیرد در هوایی که نفس های تو نیست

بچه ها خوبین چه خبر؟؟؟؟

نیستین؟؟؟؟

راستی آقای برزگر شعرتون قشنگ بود ولی کاش یه کاما یا/یا...می ذاشتین...

 

پرپرزهراپرررررررررررر

وای یه چیز مهم

چرا هیچکی یه پیام تسلیت واسه خانم راضی نذاشته!!!!!!!!!!!!!!

آخه خانم راضی به دیار دشمن شتافت و به اسارت ارسنجونی ها درآمد

شوخی کردم بچه ها تبریک بگیم همگی ازدواج میمون ومبارک زهرا جون رو

انشااله روزی سایر دوستان

دلم تنگ شده بود

سلام دوستان

الان در کنار زهرا جون دیوونه هستم...

چون پست تولد برام گذاشته فعلا کارش ندارم البته دشمنیمون سرجاش میمونه..

عکسای قشنگی گذاشته بودین خیلی باحال بود کلی خندیدیم

بچه ها من نیستم گاهی یادم کنید بی معرفتا...

تولد تولد تولدم مبارررررررررررررررررررررک

 

به نام وجودی که وجودم زوجودش گشته موجود

در این واپسین لحظه های غریب، دلم از هوای تو دم می زند

                                             برای دمی با تو بودن دلم، به اجبار حرف از غزل می زند



در این لحظه هایی که در هر نفس، سرود خداحافظی خوانده ای



                                                 دل من برای وصال تو باز، نت عشق را یک نفس می زند



پس از آن همه آشنایی کنون، نگاهم به پیش تو بیگانه است



                                                وگرنه چرا این نگاهت هنوز،در عشق رارنگ شب می زند؟



میان هجوم ورق های من، مرور خط شعر تو خوش تر است



                                        "ولی دردلم حس پیچیده ایست،که انگارچشمت کلک می زند"



من از قافیه، وزن، آهنگ، شعر، به جز عشق چیزی نفهمیده ام



                                                 که در متن اشعار بی وزن من، غروب نگاهت قدم می زند



تو را ای غریبه و ای آشنا، دوباره سه باره ورق می زنم



                                                 که زنجیر این فاصله بین ما، درون دلم زنگ غم می زند


این بهتره...

هر کس که بداند و بداند که بداند


اسب فلک از گنبد خضرا بجهاند

هر کس که بداند و نداند که بداند
بیدارش کنید که در غفلت نماند

هر کس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند

هر کس که نداند و نخواهد که بداند
حیف است چنین جانوری زنده بماند

هر کس که نداند و نداند که نداند
در مرکب جهل ابدالدهر بماند.

سوالای من

از اونجا که من نمیتونم نظر بدم سوالامو اینجا پرسیدم

سلام
خوبین آقای نجفی؟
اول لطفا یه بیوگرافی از زندگیتون با قید تعداد زنها وبچه ها؟
2-نظرتون درمورد من وشخصیتی که تا حا لا از من دیدید؟
3-آقا رئوف چقدر غیبت من و شهرم رو میکنن؟
4-بزرگترین آرزوتون؟
5-بدترین خصوصیتتون که تا حالا بهتون گفتن؟
6-رنج آورترین موضوع؟
7-آرومترین انسان؟
8-دوران مجردی؟
9-چقدر میتونید حرف دلتون رو بیان کنید؟
10-هدف از درس خوندن؟
11-شغل خوب؟
12-ایران؟
13-چقدر اهل سیاست هستین؟
14-آیا تا حالا اشتباهی کردین که نتونسته باشید خودتون رو ببخشید؟
15-شخصیت آرومی دارید یا هیجانی؟
17-دروغ؟
18-اعتماد؟
19-به نظرتون کی آدم دچار مرگ روحی میشه؟

۲۰-خیانت؟
ممنون
ادامه دارد...

 

ادامه بحث خواستگاری دختران

سلام بر همگی

این با چندمه که دارم این پست رو مینویسم هر دفعه بدلیلی پست ارسال نشد امیدوارم اینبار بشه.

اول در جواب سوال آقای نجفی که من در اگر بفهمم طرفم بهم دروغ گفته چیکار میکنم باید بگم که من نسبت به موضوع دروغ فوق العاده حساسم ودلیلشم اینه که خودم در کل آدم صادقی هستم و مخصوصا وقتی قرار یه عمر با یه نفر بخوام زندگی کنم بهش دروغ نمیگم و در برابر دروغی که بهم گفته خیلی سخت برخورد میکنم وبه راحتی از این موضوع نمیگذرم.

در مورد سوالاتی که بنده پرسیدم و آقای نجفی و زهرا جون لطف کردن وپاسخ دادن باید بگم که:

منظورم از سوال اول انتقاد به این موضوع نبود که چرا دختران باید برای عقد اجازه پدر داشته باشن مثلا خود من برای این موضوع به نظر خانوادم خیلی اهمیت میدم و حتی اگه حس کنم پدرم نیمه راضی هست حتما راضیش میکنم ودر غیر این صورت فکر نمیکنم بتونم به طرفم جواب مثبت بدم.

بلکه منظورم اینه که دختران احتیاج به مشاوره دارن برای ازدواج ولی پسرا اگه مشاوره کنن بهتره ولی بدون اجازه هیچکس میتونن برن ازدواج کنن.ببینید من دارم یه موضوع رو کلی بیان میکنم آره هستن دخترانی که فوق العاده منطقی هستن وپدرانشون نه واجازه دادگاه هم واسه همچین کسانی هست.

اینبار دیگه وقتم کم بود ولی میام و بقیه حرفامو میزنم.

فعلا

بازآ

آه ، تاکي ز سفر باز نيايي ، بازآ

اشتياق تو مرا سوخت کجايي، بازآ

شده نزديک که هجران تو، مارا بکشد

گرهمان بر سرخونريزي مايي ، بازآ

کرده‌اي عهد که بازآيي و ما را بکشي : وقت آنست که لطفي بنمايي،

بازآ

رفتي و باز نمي‌آيي و من بي تو به جان جان من اينهمه بي رحم چرايي، بازآ

 وحشي از جرم همين

کز سر آن کو رفتي گرچه مستوجب سد گونه جفايي،

 بازآ

 

نظری که تبدیل به پست شد

سلام
من یه نظرطولانی دو روز پیش نوشتم ولی حالا نیست[گریه]
اشکال نداره  این سری بیشتر مینویسم.
اول یه سوال چرا برای عقد اجازه پدر دختر الزامی هست؟؟؟؟؟
(من نمیگم دخترا ضعیفن ولی خوب باید قبول داشت که در بیشتر موارد احساسی برخورد میکنن والبته همین احساسشون باعث حس مادری وهمسری میشه .)
دومین سوال چرا اگه یه دختر وپسر باهم آشنا شدن  پسر راحت میتونه بگه قبلا کس دیگه ای رو دوست داشته ولی اگه دختر بگه اونوقت هزارتا مشکل بوجود میاد؟
سومین سوال اگه یه دختر بخواد پسر طرف مقابل رو بشناسه چطوری باید باهاش ارتباط برقرار کنه؟یه پسر میتونه خودش آشنا بشه ولی یه دختر بدون درجریان قراردادن خانوادش چطوری اینکارو کنه بعد خانواده بفهمن چی باید بگه؟؟(اگه پسرتو یه شهردیگه باشه)
اینارو جواب بدین تا درمورد سوالی که پرسیدین بیشتر فکر کنم.ممنون

 


 

بحث آزاد با حضور حاجی

سلام بچه ها

همگی خوبید؟

به به وبلاگ دوباره داره حال و هوای قدیمی رو بخودش میگیره.خدایا شکرت

باید خدمت آقای کلانتر بگم که این آقای نجفی(رئوف خان) خودش دوست داره بجنگه.یکی نیست بگه آقای نجفی شما که دیپلم آباده گرفتی و لیسانس هم از دهبیدگرفتی و محل کار فعلیت هم بوانات هست چرا انقدر سنگ ارسنجون رو به سینه میزنی آخه.با زهرا جون میجنگی که ارسنجونو وسعت بدی آخه....!!!!!

در مورد بحث آزاد هم عرض کنم من درمورد فراموشی دیگه حرفی ندارم وبنظرم بهتره یه موضوع جدید پیشنهاد بدیم ولی اینبار فکر میکنم نوبت حاجی هست که یکم حرف بزنه ...

eshgh

ای عشق مدد کن که به سامان برسیم

چون مزرعه تشنه به باران برسیم

یا من برسم به یارو یا یار به من

یا هردو بمیریم و به پایان برسیم

بن بست

در این بن بست...
دهانت را می بویند
مبادا که گفته باشی "دوستت دارم"
دلت را می بویند
روزگار غریبی ست،نازنین!
و عشق را
کنار تیرک راهبند
تازیانه می زنند
عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد
در این بن بست کج و پیچ و سرما
آتش را
به سوختبار سرود و شعر
فروزان می دارند.
به اندشیدن خطر مکن.
روزگار غریبی ست،نازنین!
آن که بر در می کوبد شباهنگام
به کشتن چراغ آمده است.
نور را در پستوی خانه نهان باید کرد
آنک قصابانند
بر گذرگاه ها
مستقر.
با کنده و ساطوری خون آلود
روزگار غریبی ست،نازنین!
و تبسم را بر لب جراحی می کنند
و ترانه را
بر دهان.
شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد
کباب قناری
بر آتش سوسن ویاس
روزگار غریبی ست نازنین!
ابلیس پیروز مست
سور عزای ما را بر سفره نشسته است
خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد

عشق

به تو عادت کرده بودم اي به من نزديک تر از من اي حضورم از تو تازه اي نگاهم از تو روشن به تو عادت کرده بودم مثل گلبرگي به شبنم مثل عاشقي به غربت مثل مجروحي به مرهم لحظه در لحظه عذابه لحظه هاي من بي تو تجربه کردن مرگه زندگي کردن بي تو من که در گريزم از من به تو عادت کرده بودم از سکوت و گريه شب به تو حجرت کرده بودم با گل و سنگ و ستاره از تو صحبت کرده بودم خلوت خاطره هامو با تو قسمت کرده بودم خونه لبريز سکوته خونه از خاطره خالي من پر از ميل زوالم عشق من تو در چه حالي

واوووو

سلام

خوبین جمیع دوستان؟

آره چرا بد باشین ماشاا...همه هنر فک زدنشون روز به روز قویتر میشه واوووو....

راستش حسودیم شد که شماها پست بذارین و من نظر بدم میخوام شروع کنم ببینم منم ازاین هنرا دارم!!

خوب از کجا شروع کنم؟ازبس زیاد مینویسید آدم یادش نمیمونه کی چی نوشت ؟کی باهام کل کل میکنه؟(نه اینو میدونم تقریبا همه)

اول اینکه درمورد اون دوستم که زهرا جان مشتاق بودن بیشتر بدونند اینه که:اون دوستم فوق العاده با من صادقه وگفت:درسته هروقت یادش میفتم دلم تنگ میشه ولی اگه هزار بار دیگه هم به گذشته برگردم بازم این دوستی رو قبول میکنم.

اینکه اگر منم جای اون بودم شاید همین کارو میکردم یا نه نمیدونم !تو بعضی چیزا تا وقتی که خودت تو شرایطش نباشی نمیتونی بگی صد در صد چیکار میکردم؟!!

در مورد دوستی پسر و دخترکه من خیلی نظر دادم.البته اینکه گفتم نمیگردیم چون نیست منظورم این نیست که کسی ما رو درک نمیکنه !!در مورد خودم فقط میتونم بگم که شاید دوست ندارم بگردم!!

واینکه منم معتقدم همه ی ما نیمه ی گمشده داریم که باید پیدا بشه ولی چطور پیدا بشه منظورم نحوه ی پیداکردنش مهمه !

ابراز احساس خوبه زهرا جان ولی نه به هرکسی!من معتقدم قلب شریفترین جای بدن انسان هست که وقتی قراره برای کسی بتپه باید ارزشش رو داشته باشه که منظورم تایید حرف آقای نجفی هست که میگن طرفتم قدرش رو بدونه.

واما درمورد صحبت آقای عابدینی همینو بگم که بحث اجتماعی بودن با دوستی یکم متفاوته!همونطور که گفتم خود من شخصا با بعضی از همکلاسی های پسرم فقط در حد سلام بودم یعنی خیلی رسمی.ولی با بعضی ها نه!فوق العاده راحت و صمیمی که برام اهمیت بیشتری پیداکردن اینکه چیکار میکنن و ..خوب چرا انقدر تفاوت؟چون خودشون اینو خواستن وبه مرور زمان معلوم شد که کی تا چه حدی دوست داره که باشه(حضور)

واووو آقای برزگر چه متن طولانی وسختی گذاشته بودین بابا یکم دهبیدی بنویسین و لطفا به دهبید توهین نکنید!من نظرمو درمورد بحث پیش آمده ی آقای آقامیری و برزگر گفتم ولی الان به این نتیجه رسیدم که اونا دوتا دوستن وخودشون با هم کنار میان والا به قول نجمه جان من این شخصیتا رو نمیشناسم که بگم کی راست میگه و کی آدم درستیه!

راستی بابت شعری که از اخوان گذاشتین ممنون.

ورود آقا میلاد رو خوش آمد میگم ولی بدجور میخوان گرد و خاک به پا کنندا!

حاجی اول بگم که سوغاتی این نده خداها رو بدین با من خوب تا کردن و اینکه حاجی من خیلی دلم میخواد شماهم نظراتتون رو در مورد صحبتای ما بگین اگه نگید منم یه موضوع سخت و جنجالی پیدا میکنم وشما رو میذارم مهمان بحث آزاد...

با آقای نجفی خیلی کار دارم میام و میگم 

جمیعا فعلا بای....


 

سلامی دوباره

سلام دوستان

اول بابت دیشب منو ببخشید که مجبور شدم وسط حرفام برم.

به به ببین چه خبره!کم کم ما قرمزا با همین تعداد کممون کل وبلاگ رو تصاحب می کنیم این سبزا رو ببین یه عدشون که در گیر امتحانات هستن.سرکرده ی آشوبشونم که رفت سر کار و یه چند روزی نیست به به چقدر هوا خوبه....

بریم سراغ ادامه ی بحث راههای فراموش کردن.خوب حرفایی که تو قسمت قبلی زدم راههای پیشگیری بود که رو من تاثیر داشت حالا طبق تجربیاتی که از دوستان دارم میخوام چندتا راه  واسه درمان بگم که موضوع عمومی بشه.اول اینکه معمولا وابستگی های اشتباه از روی یه عادت شروع میشن اینکه طرفین یا همدیگرو خیلی میبینن یا خیلی بهم زنگ میزنن یا خیلی چت میکنن یا هم خیلی اس ام اس بازی میکنن و وقتی به دلایلی مجبور میشن این عادت رو کنار بذارن تازه میشه اول گرفتاری ها.از نظر من این دسته افراد یه جورایی معتاد محسوب میشن مثلا طرف هی گوشیشو برمیداره چک میکنه انگار منتظر یه پیام هست و وقتی میبینه نیست کلافه میشه حس کمبود یه چیز مهم توزندگیشو میکنه.

اول اینکه اگه شماره ی طرف رو حفظ نیست بهتره از گوشیش پاکش کنه تا وسوسه نشه که بخواد بهش اس بده.اگرم حفظه از طرفش بخواد که اون خطشو عوض کنه.که درمورد چت و آی دی هم صدق میکنه.

یه چیز دیگه که من زیاد دیدم اینه که افراد تو این موقع آهنگای غمگین زیاد گوش میدن خودشون فکر میکنن که دارن گریه میکنن و آروم میشن ولی از نظر من اشتباه محضه چون نه تنها کمکی به فراموش کردن طرف نمیکنه بلکه احساسش رو تشدید میکنه تا یه جورایی اوضاع قبلی تکرار بشه واصلا نمی فهمه به صلاحش هست یا نه!(یه شوخی:ساسی مانکن خوبه ها)

البته یه چیز دیگه که به بعضیا کمک کرده اینه که بگردن و یکی دیگه رو جایگزین کنن البته اینبار با دقت بیشتر در انتخاب و برقراری ارتباط...

مهمترین و سالم ترین راه هم که همه میدونن کمک خواستن از خدا هست و حس کردنش تو تمام لحظات زندگی واینکه خدا همیشه واسه آدم یه سورپرایز اساسی داره که فقط صبر ما رو میطلبه.

خوب همیشه گذشت زمان هست که به فراموش کردن کمک میکنه و اینکه یادمون باشه هیچکس بهتر از مخود آدم نمیتونه به خودش کمک کنه همونطور که هیچکس بهتر از ما نمیتونه ما رو فریب بده.

امیدوارم بچه ها وقت کنن که این مطالب رو بخونن و نظرشونو بگن.

شادباشید و سربلند


فراموش کردن

سلام دوستان

خوبین همگی؟

از اونجا که وبلاگ خونه ی دوم ماهست و بچه ها خیلی راحت حرف دلشونو میزنن منم میخوام اولش یکم از خودم بگم

تابرسیم به موضوع اصلی.هدف من از این پیشنهاد فراموش کردن کسانی هست که بهتره نباشن تو زندگیمون.

ما هممون جوونیم و دل داریم واحتمال دلبستن برای هممون وجود داره ولی مهم اینه که به کی؟من تا حالا عاشق نشدم ولی خوب برام پیش اومده که با برخورد به کسی فکر کنم ازش خوشم اومده ولی همیشه ترجیح دادم خیلی زود بر احساساتم غلبه کنم و بی خیال طرف بشم به چند دلیل:اول اینکه من یه دخترم و نباید به کسی ابراز علاقه کنم چون قانونه شاید حق نباشه ولی واقعیته!!دوم اینکه من یکم سختگیرم البته منظورم تو رفتار طرف مقابل هست و خیلی زود طرف مقابلم رد میشه!!سوم اینکه دوست ندارم به کسی فکر کنم که بهم فکر نمیکنه.البته دوستان میگن هیچکدومش دلیل نیست وقتی آدم عاشق بشه....چه میدونم فعلا که پیش نیومده.بگذریم...

میگن دخترا کشته ی جمله ی دوست دارم هستن!!!متاسفانه!راسته؟؟؟؟؟؟؟؟؟

بچه ها شرمنده من باید برم فردا میام بقیشو میگم خیلی حرف دارم.


فقط30ثانیه

سلام

30 ثانیه پای صحبت برایان دایسون

فرض کنید زندگی همچون یک بازی است قاعده این بازی چنین است که بایستی 5 توپ را در آن واحد در هوا نگه دارید و مانع افتادنشان بر زمین شوید جنس یکی از آن توپ ها از لاستیک بوده و باقی آنها شیشه ای هستند.پرواضح است که در صورت افتادن توپ پلاستیکی بر روی زمین دوباره نوسان می کند و بالا خواهد آمد اما آن چهار توپ دیگر به محض برخورد کاملا شکسته و خورد می شود او در ادامه می گوید آن 4 توپ شیشه ای عبارتند از خانواده،سلامتی،دوستان و روح خودتان و توپ لاستیکی همان کارتان است!!کار را بر هیچ یک از عوامل فوق ترجیح ندهید چون همیشه کاری برای کاسبی وجود دارد.دوستی که از دست رفت دیگر بر نمی گردد،خانواده ای که از هم پاشید دیگر جمع نمی شود،سلامتی از دست رفته باز نمی گرددو روح آزرده دیگر آرامشی ندارد!!!!

یکم واقعی تر

سلام دوستان

راستش در مورد موضوع دوستی بن دختر و پسر من خیلی حرف دارم که الان میگم.اولا دیشب اینترنتم قطع بود و یه مطلبی دادم آقای نجفی بذارن و بعدش پشیمون شدم.یکی از بچه ها شماره ی آقای برزگر رو میخواستن که منم از آقای نجفی گرفتم.این شد که تصمیم گرفتم با پیامک در رابطه با این موضوع یه چیزایی رو به آقای برزگر بگم که خوب بازم پشیمون شدم و ترجیح دادم خیلی راحت همه چیزو تو وبلاگ بگم.

از نظر من این موضوع چه آقای برزگر شوخی کرده باشن چه جدی خیلی مهمه. و دلم میخواد سخنوری کنم حتی اگر شایستگیش رو نداشته باشم چون چیزیه که تو جامعه زیاد می بینیم و بهتره که منعطف تر باهاش برخورد کنیم.خوب خیلی از دوستای خودم دوست پسر دارن هیچکدومم دختر کثیف و بی خانواده ای نیستن وبرای کارشون نظر خاص خودشونو دارن منم اسم کارشونو دلقک بازی نمی ذارم.چند تا مثال میزنم و نظرمو راحتتر میگم.

ادامه ی مطلب رو ببینید...

ادامه نوشته

امین برزگر

سلام به همه دوستان خوبین؟

همونطور که قبلا هم گفتم سرم که خلوت میشه یه نگاهی به پستای گذشته(اونایی که من نبودم) می ندازم.امروز صندلی داغ آقای برزگر روچک کردم.اول اینکه خیلی خوشحالم یه آذری دیگه هم پیدا شد اونم کی آقای برزگر با این همه تفکرات قابل تحسین.

پساپس و پیشاپیش تولدتون مبارک.متولد چه سالی هستین؟

می خوام چند تا سوال از آقای برزگر بپرسم که اگه طالب بودن جواب بدن؟

1-چی شد که شما کتاب خون شدین.منظورم تاثیر اطرافیانه؟یعنی پدر یا مادر یا ...؟

2-جزء بچه درسخونا بودید؟

3-کدوم درس روبیشتر دوست داشتین؟

4-به نظرتون راسته میگن مردای آذری غیرقابل تحملن چون بداخلاقن؟میگن با مرد آذری ازدواج نکنید!

5-دوست داشتین چیکاره بشین؟

6-بچه که بودین چه خوابایی رو بیشتر میدیدین؟

سوال6رو اگه همه جواب بدن ممنون میشم.من همیشه خواب میدیدم که از دست دشمنام فرار میکنم و پرواز میکنم.یا حتی اگه دشمنی هم در کار نبود من در حال پرواز بودم.یکی از خوابام این بود که کنار یه دره رفتم و خواستم خودمو پایین بندازم ولی دیدم توآسمون دارم پرواز میکنم!!میگفتن چون خیلی تو هیجانی و شیطنت میکنی!!!نمیدونم شاید راست میگفتن!بنظرتون خوابایی که آدم تو بچگی میبینه تعبیر نداره؟

خدمت بقیه بچه ها هم میرسم البته با اجازه ی همگی

گذشته

سلام بچه ها خوبین؟

داشتم یه نگاهی به پستایی مینداختم که مربوط به اون موقع است که من نبودم  تو یکیش در مورد آهنگای رپ نوشته بودین.میخواستم نظرمو بگم اینکه بنظر من هر چیزی جایی داره مثلا همین آهنگا مهم نیست خوانندش کیه ولی بعضی جاها مثلا تو عروسی با مهمونی های خانوادگی مثل جشن تولد و..خیلی حال میده حالا ساسی مانکن باشه چه اشکالی داره؟؟

خوب فکر کنید رفتید عروسی یه حاج آقایی که شما هم خیلی قبولش دارین شروع به سخنرانی کنه اصلا اون عروسی می چسبه؟؟؟ولی ساسی مانکن بذار اونوقت میگی به به به این میگن یه عروسی درست و حسابی!

آقای نجفی آهنگ ساسی مانکن اونکه ساسی از آسمون فرود میاد رو شنیدین؟آدم غم و غصه هاش یادش میره!

نظرتون در مورد آهنگای خارجی( مثل آهنگای جنی) چیه؟چون خوانندش خوب نیست دیگه گوش ندیم!

کریس رونالدو خارج از میدون فوتبال هرچی هست واسه خودشه ولی بازیش خوبه!به ما چه که غیر رسمی پدر شده؟

نگید دیر رسیده اگه دوست نداشتید نظر ندید!

خدا

من این روزها یه حال دیگه ای دارم

جهان من لباس تازه می پوشه

من و تو دیگه تنها نیستیم چون که خدا با ما نشسته چای می نوشه!!!!!!!(آهنگش از ابی خیلی قشنگه)

یعنی میشه یه روزی خدا رو انقدر توزندگیمون احساس کنیم؟؟؟

وقتی آدم دلش میگیره باید چیکار کنه؟؟

بعضی وقتا فکر میکنم زندگی سخت تر از اون حدیه که فکرشو میکردم.

خدایا عظمتت رو شکر

بدنبال لیلا

یک شبی مجنون نمازش را شکست

بی وضو در کوچه ی لیلا نشست

گفت یا رب از چه خوارم کرده ای؟؟؟!!!

برصلیب عشق دارم کرده ای

من در این بازیچه دیگر نیستم

این تو و لیلای تو...... من نیستم!!!!

گفت ای دیوانه

لیلایت منم

دررگت پنهان و پیدایت منم

سالها با جور لیلا ساختی

من کنارت بودم و نشناختی.........

دعا

سلام دوستان(قرمزها.سبزها.سفیدها)

بیاید فعلا همگی فقط برای سلامتی پسر عموی آقای عابدینی دعاکنیم.

دوستی

الهی!

نسیمی دمید از باغ دوستی

دل را فدا کردم

بویی یافتیم از خزانه دوستی به پادشاهی بر سر عالم ندا کردیم..

برقی تافت از شرق حقیقت

آب و گل کم انگاشتیم

و در دو گیتی گذاشتیم

یک نظر کردی

در آن نظر بسوختیم و بگداختیم

بیفزای نظری و این سوخته را مرهم ساز و غرق شده را دریاب..

تشکر

سلامی به وسعت دریا..

ازهمگی بابت سوالاتون ممنونم اگه  جواب سوالی مبهمه یا اینکه من منظور رودرست متوجه نشدم ممنون میشم دوباره بپرسید.من دیرجواب دادم ولی سعی کردم باحوصله جواب بدم.اگه سوال دیگه ای هم باشه درخدمتم.بازم ممنون..

بقیه جوابا

سلام همگی

ادامه مطلب پست قبلیموحتماببینیدجواب سوالای خیلی ازبچه هااونجاست..

اینم بقیه جوابا..

سلام شیرین خانم منکه شمارونمی شناسم ولی بابت سوالاتون تشکر 

1-با وفادارترین /دوست داشتنی ترین/جدیترین/بااحساس ترین/...افرادهمکلاسیتون کیا بودند؟همهی همکلاسیای من همه ی این خصوصیات رودارن همه مهربون ودوست داشتنی.
2-نظرتون در مورد:
آنتی ویروس:خداخیرش بده خیلی خوبه
پرینتر:وسیله مفیدی هست.
بی سیم:آزاد
فسنجون:خوشمزه
آب پرتقال:فک کنم کلسیم داره 
رانی هلو:به به
پاکت نامه:خصوصی
ساعت مچی:خیلی باهاش حال نمیکنم
دریاچه:قشنگه
خواب سنگین:حال میده
بی خوابی:به هیچ وجه پایه نیستم.
آبوژور:الکی.فقط برای قشنگی خوبه
بچه های صفاشهر:دوست داشتنی
3- نظرتون درمورد همکلاسیهای خانم وهمکلاسیهای آقا؟من فرقی قائل نمیشم.معمولاشخصیت طرفم برام مهمه نه خانم بودن یا آقابودنش.
4-webcam:بایددرست ازش استفاده کرد خیلی منحرف کننده است
5-قشنگترين ستاره؟اگه اسمشوميدونين بگين؟-
6-مخترع سي دي روميشناختين؟(البته فوت كردچند روز پيش)نه بگین منم بدونم
7-هواي ابري رو دوست دارين؟نه دلم میگیره
8-نظرتون درمورد نژتد پرستي توايران؟(كرد-لر-ترك-فارس...)مسخره است.البته فکرمیکنم امروزه دیگه نیست فقط گاهی واسه شوخی مورد استفاده واقع میشه.
9-تا چه اندازه نمازتون را با عشق ميخونين؟(يا با حضور قلب؟)سعی میکنم خیلی.ولی خوب همیشه لحظه آخرخدانزدیکترمیشه...
10-چادر ميپوشين؟آره
11-عدد32519نمیدونم
12-آهنگ گوشيتون چي دوست دارين باشه؟سکوت قلبتوبشکن وبرگرد..
13-كدوم شاعرو دوست دارين؟كدوم شعر؟ماث.شعرخیلی شنیدم اسم شاعراروخوب نمی دونم.
14- تا حالا يه شاعرو از نزديك ديدين؟چه شخصيتي داشته؟-
15-دوست داشتين با كي عكس بگيرين؟شخص خاصی توذهنم نیست.
16-سريال ستايش؟خوبه واسه سرگرمی.
17-جمعه؟عصراش خیلی دلگیره.البته من معمولا جمعه ها بیرونم.
19-كدوم دوستتون است وقتي بهتون اس ام اس ميده يه جور ديگه خوشحال ميشين؟فرقی نمیکنه.وقتی کسی یادم میکنه خیلی خوشحال میشم.
20-امام عصر(عج) رو چه وقت خوب حسش كردين؟وقتی رفتم شلمچه..روزای خوب وخاصی توزندگیم بود.
21-دوست دارين به غير از بچه هاي وبلاگ كي روصندلي داغ بشينه؟(به غير از من.....)استادجهانگیر
ممنون موفق باشيد...مرسی.همچنین..

بریم سراغ دوست شمالی خودمون آقا احسان


1-آب:زندگی
2-آتش:نابودی
3-آخرین:نه..دوستش ندارم
4-آدم:مختاربی اختیار
5-آدم مجرد:تنها
6-آرامش:خدا.دعا
7-آرزو:برجوانان عیب نیست
8-آسمون:همیشه ابری نیست
9-آمار:تودرآوردن آمارمردم کم نظیرم.ولی درس آماررودوست نداشتم
10-آیینه:خودم
11-ابر:نرم
12-احتیاط:شرط عقل
13-اجاره خونه:وای خدانصیب نکنه.
14-ارباب:اینم خدانصیب نکنه
15-ارزان:بی کیفیت
16-اسب:نجیب
17-استقلال:متکی به خود
18-اشک:حرف دل
19-اعتماد:خوبه
20-اگر:شاید
21-امروز:بهترازدیروز
22-انتقام:اشتباه.بخشش بهتره
23-ایمان:آرامش
24-باد:دهبید
25-باران:زلال
26-باروت:خطرناک
27-بازار:شلوغ
28-باغ:خیلی باحاله
29-بامداد:شروعی دوباره
30-بانو:خانم
31-ببر:قدرتمند
32-بچه:پاک وبی آلایش
33-بخت:خواست خدا
34-بخشش:راحتی
35-بدبخت:بی ایمان
36-بدبین:بیچاره
37-بدشانس:نداریم
38-بددل:وسواس
39-بدگویی(غیبت):خدانکنه..
40-بدن(جسم):نابوشدنی
41-بدهکاری :ادامه زندگی.مگه میشه زنده بودوبه کسی بدهکارنبود
42-بد:بدترم میتونه باشه
43-برادر:عزیزم.من برادراموخیلی دوست دارم
44-برف:سفید
45-بره:خوشگل
46-بز:-
47-بزرگ:خدا
48-بزک:-
49-بلند:سرو
50-بلوط:-
51-بندگی:فقط دربرابرخدا
52-بوسه:ابتکاری ازطبیعت وقتی احساس ذرکلام نمی گنجد
53-بها:ارزش
54-بهار:شکوفه
55-بهتر:عالی
56-بهشت:فردوس
57-بیطرفی:ممتنع
58-بی فایده:مسخره
59-بیگناهی:پاکی ثلبت نشده
60-بیماری:قدرسلامتی روبهتردونستن
61-بینایی:بصیرت
62-بینی(مماخ):حس بویایی
63-بیوه:-

این فقط 2/32 سوالام بود اگه حوصله داشتین و ناراحت نشدین بقیه سوالامو هم میپرسم بازم مرسی

خواهش میکنم.جالب بود منتظرحروف بعدی.پ وت و...هستم.چون کوتاه پرسیدین منم اولین کلمه ای که به ذهنم رسیدگفتم.

آقامیلادبریم ادامه مطلب وجوابای شما..

ادامه نوشته

جوابیه

سلام بچه ها..

آقای عابدینی پرسیده بزرگترین آرزوم چیه؟ظهورآقاامام زمان که آرزوی هممون هست واینکه خودم ازلحاظ علمی وشخصیتی ودرک وشعورومعرفت وایمان بتونم تاحدی عالی بشم  که چیزای دنیوی ومسخره نتونه داغونم کنه واززندگی ناامید..

وعده ی دیدارهروقت که همه بتونن بیان بهتره همه نظربدن..آره منوکه می شناسین توجمع کردن بچه ها خیلی پایه ام.راستی بچه ها بیایدخودمون یه جشن فارغ التحصیلی واسه خودمون بگیریم بابا ماهم دل داریم بخدا..منتظرنظرتون دراین مسائل هستم.

سلام خدمت مهندس برزگر

سلام آقای نجفی.
اما سولات من:
1.از دانشگاه لذت بردین؟آره خیلی
2.به نظرتون پای پسرها بو میده؟نه!!!!
3.ما که خونه دانشجویی داشتیم خوش تر بودیم یا شما که خونتون دهبیده؟هرکدوم لذت خاص خودش روداره ولی من ازشرایطم راضی بودم.من آدم راحت طلبیم..
4.اذیت هم می کنید؟کم نه...
5.استاد انواری؟بدنبودسردرس محاسبات عددی حالمو گرفت ولی معادلات خوب بود..
6.استاد جهانگیر؟شاد.جوون.پرنشاط
7.استاد سیف نژاد؟مقتدر
8.عشق؟درموردش خیلی حرف زدم ولی عشق اونه که کسی روبخاطرخودت نخوای!!!!!
9.راسته میگن زنها از مردها حریص تر و حسودتر هستند؟نه..کاملانسبیه نمیشه زناومرداروازهم جداکرد.این افرادهستندکهاینجورین
10.فامیل استاد ریاضی 2 چی بود؟احمدپور.چه کلاسای باحالی باهاشون داشتیم
11.درس مورد علاقه؟نگین نظریه زبان که حرصم در میاد!!!نظریه زبان..قشنگ بودخوب!!!طراحی الگوریتم 
12.بدترین درس؟تاریخ تحلیلی صدراسلام
13.یه خاطره جالب از دانشگاه؟اردو..رووکاپ..پولکی
14.تو زندگی چند چند هستین؟فکر میکنم من بیشتر۵۰ام
15.به خودتون نمره چند میدین؟۱۷
16.روبوکاپ خوش گذشت؟خیلی..
17.خانم دهقان؟عزیزدلم
18.رنگ؟صورتی..چون شاده به آدم انرژی میده
19.شغل؟مهندس تمام کامپیوتر
20.بازیگر مورد علاقه؟حامدبهداد
21.ورزش وتیم مورد علاقه به جز بارسا که مال ماست؟تکواندو..بارسلونا.رونالدینیو
22.خواننده مورد علاقه؟سیاوش قمیشی
23.حاجی واقعا حاجی هست؟بله.شک داری؟
24.نیمه پر لیوان یا نیمه خالی ؟پر
25.سفر شیراز؟خیلی خوش گذشت.کاش اینجورروزادوباره تکرار می شد..

واما آقای نجفی من نگفتم آقایون بدردزذمیخورن مرد باید همه جوره خودشونشون بده.سربازی خیلی خوبه من خودم شخصابه سربازای کشورم افتخار میکنم ...این افتخار نصیب آقایون شده.

ادامه ی مطلب روهم ببینید....

ادامه نوشته

نیست!

سلام برهمگی

خانم اسدی عزیزتولدتون مبارک انشاا..سالهابه خوبی وخوشی زندگی کنید.

حاجی من جواب سوالای آقایون نجفی وبرزگرومرتضوی روگذاشتم تووبلاگ ولی نیست!!!

حالاجواب آقای عابدینی رومیذارم اگه اوناپیدانشددوباره جواب میدم!

چرا دهبید رو انتخاب کردی؟منکه دهبیدروانتخاب نکردم.به خودم اومدم دیدم دهبیدیم.دانشگاه هم که چون درخونه بودترجیحاانتخابش کردم.
اولین روز دانشگاه؟وای نگیدخیلی توفکرانصراف بودم.
اولین استاد؟استادجهانگیر
اولین دوست دانشگاهی؟فریباطاهری
بهترین دوست دوران دانشگاه؟( دختر)همه خوب بودن ولی بامعرفت ترینشون خانم رضائی وجعفری واحمدی وعزت روش ونوروزی و....میدونیدکه من باهمه خوب بودم وعکسش
بهترین همکلاسی دوران دانشگاه؟(پسر)شما وحاجی وآقایون نجفی ونجاتی ومسعودی ومرتضوی وخاکپور.هرکه تولیست نیست یعنی بی معرفته حالی ازمون نمی پرسه!
چرا تو باجنبه ترین دختر کلاس بودی؟ (از نظر من )شما لطف دارین.بنظرمن محیط کلاس نباید خشک باشه ودختراوپسراروازهم جداکنیم.البته بایدحدوحدودم رعایت بشه..که توکلاس ماهمه چی رعایت میشد.
خداییش راستشو بگو از ترم چند اسم منو فهمیدی و شناختیم؟یادم نیست ازکی اسمتوفهمیدم ولی ازاون موقع که شمارموگرفته بودی درست شناختمت.
حاجی رو از کی؟ازقضیه معادلات
حاجی رو قبول دارین؟ به عنوان حاجی؟آره خیلی.
راستی چرا تا ترم آخر سعید کواری رو نمیشناختین؟ چون کوچولو بود؟نه.چون حرف نمی زد من اصلاصداشونشنیده بودم چطوری میخواستی بشناسمش ویادم بمونه همکلاسیمه؟
بنظرت رئوف حقش بود نمره اول کلاس بشه؟نه حقموخورد!!
فک میکنی من چقدر درس میخوندم؟گاهی اگه حسش بود.ازآدم نامزدی خیلی توقع نمیره!
خودت شبای امتحان چقدر بیخوابی میکشیدی؟یه جورایی اصلا
راستی چرا تو شبا سر ساعت 11 میخوابیدی؟ چرا اینقدر زود؟تافرداش بتونم صبح زود بیداربشم وسرحال باشم.من خواب شب روباهیچی عوض نمی کنم.
دوس داشتی دوران دانشگاه خونه دانشجویی یا خوابگاه بودی؟نه
اگه آره هم اتاقیات رو کدوم از خانمها انتخاب میکردی؟-
بنظرت من خیلی دوس دارم توی عکس باشم ؟( خانم نوروزی میگفت)خانم نوروزی دروغ نمیگه.
چه حسی داشتی وقتی من جوک لری واسه خانم رضایی فرستادم و ...؟حس خیلی خوبی داشتم هه هه
بنظرت کدوم یکی از ما چهارتا شیطون بودیم؟ ( من – حاجی – رئوف –مصطفی آقامیری )همه بجزآقای اقامیری
محمد مرتضوی اگه مهندس نمیشد چی میشد بهتر بود؟معلم
امین برزگر ادبیات یا سیاست میخوند بهتر نبود؟چراواقعابهتربود
راستی نظرت در مورد صدای رئوف که توی اتوبوس شیراز میخوند و ما دست میزدیم چیه؟بدنمیخوند ولی خوبه که خواننده نشدا.
صدای من افتضاح بود مگه نه؟شاید
چرا سارا دختر خانم دهقان با حسین مسعودی پایه بود؟آقای مسعودی مخ زنیش خوبه..
نظرت در مورد کلاس خودمون؟ ( ورودی 85 )عالی
چیزی بوده که دوران دانشگاه میخواستین به من بگین و نگفتین؟چراشمابرخلاف بقیه پسراانقدربااحساسی.؟
بنظرت من حقیقتو کتمان میکنم؟نه
پر حاشیه ترین فرد کلاس بنظر کی بوده؟-
کم حاشیه ترینشون؟-
چرا پسرا باید برن سربازی و دخترا نرن؟ بی عدالتی نیست؟نه چرابی عدالتی شماپسراکی قراره یکم بدردبخوریدها؟
اگه عاشق شدین میرین خواستگاری؟نمی دونم..شایدبهش بگم !!!!!!!ولی خواستگاری نه..خدانکنه.دوست دارم یه نفرخودش عاشقم بشه وپاپیش بذاره.(پسرعمه ی عزیزم)
واسه کسی از بچه ها آستین بالا زدی؟-
دوسداری کدوم یک از پسرا زودتر ازدواج کنن؟ کدوم یک از دخترا؟حالاکه همه رفتن؟پسراآقای نجفی چون حتمادعوتم میکنه
بنظرت حاجی زن گیرش میاد؟ ( منکه چشمم آب نمیخوره)آره اینهمه دخترچطوری ازدواج کردن یه لحظه مخشون ازکارافتادو...
نظرت در مورد :
مادر زن؟داماددوست
مادر شوهر؟
پدر زن؟
پدر شوهر؟
خواهر زن؟
خواهر شوهر؟
برادر زن؟
برادر شوهر؟
بزرگترین آرزوت رو هم بگو ؟
وعده ی دیدار بچه های ورودی 85 سال چند و چه تاریخی باشه خوبه؟ خودتم پایه جمع کردن بچه ها هستی؟

ادامه جوابا

سلام همگی..

نظرتون در مورد عشق:واما عشق:به نظر من عشق لیاقت می خوادبعضی وقتا ما اسم احساسات زودگذرمونومیذاریم عشق!

اگه یه روز یه نفرو(انسان یا چیزخاصی موردنظرم نیست)بخاطرخودش خواستی وهیچ وقت ودرهیچ شرایطی بدیش رونخواستی شاید داری عاشقش میشی!

ازدواج:برای هرانسانی نیاز هست تایه دورانی فکرمیکنی که تنهایی راحتم هیچکی بهم گیرنمیده راه پیشرفت برام بازه...ولی یکم که بگذره میفهمی که دوست داری یه نفرکنارت باشه.بهت فکر کنه دوست داشته باشه وتوهم همینطور.این یه حسه که تا نیاد سراغت نمیفهمیش.در نتیجه به موقعش خوبه!

آیا عشق و ازدواج بهم مرتبطند:راستش به نظرمن خوبه که آدم ازدواج کنه بعدواقعاعاشق همسرش باشه ولی دلیل نمیشه قبل از ازدواج کسی رودوست نداشته باشی وقتی پای احساس میادوسط...دیگه چی میشه گفت؟

مادر:عشق    پدر:پناهگاه مطمئن..   صندلی داغ:گیرسه پیچ   

 سربازی:حال میده این پسرا میرن سربازیا...

ضدحال:وقتی حالت خوب نیست یکی هم هی گیر بده وای وای خدانصیب نکنه..بعضی وقتام عکسش..یعنی دوست داری یکی پیداشه حالتو بپرسه ولی...!بعضی وقتام عکس ترش یعنی میخوای بفهمی یکی چشه(داری ازفضولی میمیری)اونم هیچی نمیگه..بعضی وقتام.بی خیال ..

آدم گیر:ضد حال..ولی بعضی وقتا خوشم میادیکی بهم گیربده..

مغلطه کار:یعنی چی؟سوادندارم!

سیاست:مثل یه پیاز میمونه که هرچی بیشترپوست میگیری بیشتراشکتودرمیاره.پس بی خیالش..

فردوس:بهشت برین.. بابام اسممو انتخاب کرده خیلی هم دوستش داره.

اسمتونودوست دارید؟آره خیلی..میدونید که تنهاکلمه فارسی که توقرآن بکاررفته ومعنی واقعی بهشت دراون نهفته

چه اسمی دوست داشتید؟.اسم دیگه ای دوست نداشتم فقط امیدوارم خودم لیاقت اسممو داشته باشم...

جدیدا یه نظریه خوب پیدا شده میگن برا به دنیا اومدنمون ازمون اجازه میگیرن؟نظرت ؟چه حرفا.نظری ندارم درموردش...زندگی به این خوبی...خوب آدم که نمیتونه زندگیشو پیش بینی کنه!اگه اجازه هم بگیرن دوست داریم بیایم ببینیم چخبره!

دروغ: خیلی مسخره است دلیلی واسش نمیبینم کارآدمای ترسو هست..

دروغم میگی؟نه خداروشکراستعدادی توش ندارم.

تاحالا کسی رو پیچوندی؟نپیچوندم(شایدم.بعضیاحقشونه)

کسی پیچوندتت؟کسی جرات نکرده..

2*2میتونه بیشتراز4تابشه.

کافی نت:محیط مجازی          بداخلاق:سعی میکنم نباشم اگه کسی رواعصابم راه نره.

امید:باید باشه.خودمم کلا آدم خوشبینی هستم.

اعتماد:معمولاآدمای دوروبرم میگن قابل اعتمادم.حس خوبیه.ولی کم پیش میادبه کسی اعتمادکنم وحرف دلم روبزنم.

 

ادامه نوشته

جوابیه دوم

سلام

اولین بار که ویندوز نصب کردم فکر کنم ترم۳ بودم.

بهترین روزهای دانشگاه:همه روزش خوب بود.بدترین نداشت چون من اصولاخاطرات بدتوذهنم نمیمونه.

روبوکاپ خوب ود.خوارزمی تهران که خیلی خوش گذشت....

سال اول:بد

سال دوم بهتر شد.سال سوم عالی...سال چهارم هم خوب بود.

دوران قبل دانشگاه ما بودیم هزارآرزو..ولی بابچه های دبیرستان هم دورانی داشتیم.

بعددانشگاه بد نیست ولی خوبم نه....!فعلا تو یه مرکز کامپیوترمشغولم تاببینیم چی میشه..

آره عجب روزی بودبدجور دلم هوای اونروزارو میکنه!

خواهش میکنم شماهم لطف های زیادی درحقم کردین..موفق باشید..

جواب خانم راضی ادامه ی مطلب

 

ادامه نوشته

پاسخ به سوالات دوستان

سلام بچه ها

بازم تشکر ازهمه...

جواب سوالا ادامه مطلب....

اونایی که جواب ندادم بعد جواب میدم ...

ادامه نوشته

درود مهندسین

سلام

چقدر خوشحالم که این وبلاگ رو داریم و وقتی دلمون تنگه یه جایی هست که سربزنیم و درد و دل کنیم

راستش یه دوست عزیز داشتم که حالا دیگه نیست چقدر دلم براش تنگ شده

خوب دیگه گاهی شرایط نمی ذاره آدما در کنار هم باشن....

بچه های جدید وبلاگ(خانم اسدی و خانم راضی و..)منظورم از جدید یعنی اونایی که من نبودم اومدن

چقدر با معرفت و دوست داشتنی هستن..

تا یادم نرفته از آقای نجفی یه تشکر کنم چون اونروز حسابی کارمو راه انداختن.

راستی چرا نمیان وب؟؟؟؟

تقصیر بعضی از بچه هاست که اذیتش می کنن..میگما نمیشه قضیه شیرازش رو بی خیال بشید.

یه چیز دیگه این آقا احسان و خانم سلیمانی کین؟یکم درمورد خودشون بگن؟چقدر همدیگه رو تحویل میگیرن!!!

بابا یکی هم مارو تحویل بگیره

جمیع مهندسین شاد باشید

خدایا

رحمتی کن تا ایمان

نام و نان برایم نیاورد

قوتم بخش

تا نانم و حتی نامم را

در خطر ایمانم  افکنم

دکتر شریعتی

سلام بر مهندسین...

اونایی که تازه اومدین به وبلاگ  خوش اومدین.

عید همگی مبارک