ما رفتیم . . .


 

 امروز برای شهدا وقت نداریم

  ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

 با حضرت شیطان سرمان گرم گناه است

 ما بهر ملاقات خدا وقت نداریم

 چون فرد مهمی شده نفس دغل ما

 اندازه ی یک قبله دعا وقت نداریم

 در کوفه تن غیرت ما خانه نشین است

 بهر سفر کرببلا وقت نداریم

 تقویم گرفتاری ما پر شده از زر

 ای داغ دل لاله تو را وقت نداریم

 هر چند که خوب است شهیدانه بمیریم

 خوب است ولی حیف که ما وقت نداریم

____________

سلام

قسمت شده یه ساعت دیگه بریم اهواز و شلمچه و . . .

چهار دستگاه اتوبوس از دانش اموزای دوم دبیرستان رو می بریم مناطق جنگی

خلاصه برنگشتیم حلالمون کنید...

کمک در منزل

خدا وکیلی شما در کارهای خونه کمکی می کنید؟

 

حجاب چیه؟ مهم اینه که دل آدم پاک باشه!

دوست داشتن به دله،  بی خیال ظاهر

بهش گفتم: امام زمان عج رو دوست داری؟

گفت: آره ! خیلی دوسش دارم

گفتم: امام زمان حجاب رو دوست داره یا نه؟

گفت: آره!

گفتم : پس چرا کاری که آقا دوست داره انجام نمیدی؟

گفت: خب چیزه!…. ولی دوست داشتن امام زمان عج به ظاهر نیست ، به دله

گفتم: از این حرف که میگن به ظاهر نیست ، به دله بدم میاد

گفت: چرا؟

براش یه مثال زدم:

گفتم: فرض کن یه نفر بهت خبر بده که شوهرت با یه دختر خانوم دوست شده و الان توی یه رستوران داره باهاش شام می خوره. تو هم سراسیمه میری و می بینی بله!!!! آقا نشسته و داره به دختره دل میده و قلوه می گیره.عصبانی میشی و بهش میگی: ای نامرد! بهم خیانت کردی؟

بعد شوهرت بلند میشه و بهت میگه : عزیزم! من فقط تو رو دوست دارم. بعد تو بهش میگی: اگه منو دوست داری این دختره کیه؟ چرا باهاش دوست شدی؟ چرا آوردیش رستوران؟ اونم بر می گرده میگه: عزیزم ظاهر رو نبین! مهم دلمه! دوست داشتن به دله…

دیدم حالتش عوض شده

بهش گفتم: تو این لحظه به شوهرت نمیگی: مرده شور دلت رو ببرن؟ تو نشستی با یه دختره عشقبازی می کنی بعد میگی من تو دلم تو رو دوست دارم؟ حرف شوهرت رو باور می کنی؟

گفت: معلومه که نه! دارم می بینم که خیانت می کنه ، چطور باور کنم؟ معلومه که دروغ میگه

گفتم: پس حجابت….

اشک تو چشاش جمع شده بود

روسری اش رو کشید جلو

با صدای لرزونش گفت: من جونم رو فدای امام زمانم می کنم ، حجاب که قابلش رو نداره

از فردا دیدم با چادر اومده

گفتم: با یه مانتو مناسب هم میشد حجاب رو رعایت کرد!

خندید و گفت: می دونم ! ولی امام زمانم چــــــادر رو بیشتر دوست داره

می گفت: احساس می کنم آقا داره بهم لبخنــــــــــد می زنه

بی خودتر از اینم کن  راز آن چشم سیه گوشه ی چش

راز آن چشم سیه گوشه ی چشمی دگرم کن
بی خودتر از اینم کن و از خود به درم کن

یک جرعه چشاندی به من از عشقت و مستم
یک جرعه ی دیگر بچشان، مست ترم کن

شوق سفرم هست در اقصای وجودت
لب تر کن و یک بوسه جواز سفرم کن

دارم سر  پرواز در آفاق تو، ای یار
یاری کن و آن وسوسه را بال و پرم کن

عاری ز هنر نیستم اما تو عبوری
از صافی عشقم ده و عین هنرم کن

صد دانه به دل دارم و یک گل به سرم نیست
باران من خاک شو و بارورم کن

افیون زده ی رنجم و تلخ است مذاقم
با بوسه ای از آن لب شیرین شکرم کن

پرهیز به دور افکن و سد بشکن و آن گاه
تا لذت آغوش بدانی، خبرم کن

شرح من و او را ببر از خاطر و در بر
بفشارم و در واژه ی تو، مختصرم کن

پرونده مختومه!!!

سلام.

امروز خوشحالم از اینکه تو این وبلاگ واقعا تفاوت سلیقه و تفکر وجود داره و این تفاوت باعث تجمع و همدلی شده!

پرونده نقاده هم بسته شد .

این پرونده که من ایجاد کردم تا حدودی باعث شد که ابهامات بر طرف بشه و نوع دیدگاهها  بیشتر معلوم بشه .و همین جا مختومه اعلام می گردد.

و اما:

انسان جایز الخطا نیست!

انسان ممکن الخطاست!

دلم میخواهد به تمام پست ها و نظرات جواب بدهم اما هم فرصت اندک هست و هم نشان وراجی.

پس سخن کوتاه میکنم .

اینو هم بگم که من با حرف زدن و صحبت کردن  در موضوعات مختلف مخالف نیستم ، (اگه اینطور باشه که ما میاییم اینجا  که چکار کنیم؟؟ )بنده با اظهار نظر و قضاوت بیجا و نتیجه گرفتن در موضوعی که به آن علمی نداریم ، مخالفم.مثلا من تا موقعی که ندونم آفساید دقیقاً چیه !چطور میتونم بگم گل زده شده آفساید بوده یا نه؟!فقط میتونم بگم فوتبال زیبایی بود و این صحنه مشکوک بود! تصمیم نهایی گل یا آفساید بر عهده داور مسابقه و کارشناس خواهد بود.

پیام آخر:

دوست خوب و تیز بین و واقع بین خودم ،محمد امین جان،تو را دوستت می دارم .



اندر حکمت نقادی و سخنوری!

خداوندا...آرامشي عطا فرما كه بپذيرم آنچه را كه نمي توانم تغيير دهم .شهامتي كه تغيير دهم آنچه را كه مي توانم و دانشي كه تفاوت آن دو را بدانم !

اشتر به شعر عرب در حالت است و طرب

گر ذوق نیست ترا کژ طبع جانوری!!

امروز سه تا موضوع برام مسأله شده که واقعاً ازشون رنج می‌برم :

1-چرا بعضی‌ها احساس عالم دهر بودن می‌کنید؟؟!!

2-از نقد و نقادی چه میدانید؟

3-آیا هر کس که همه چیز را زیر سوال می‌برد و به همه چیز انتقاد می‌کند چیزی می‌فهمد یا نه؟؟

درخت هر چی پر بار تر می شه سر به زیر تر می شه اما بعضی‌ها (خصوصاً قشر تحصیل کرده)رو می‌بینی تو جامعه که علمشون تأثیری تو رفتارشون نداره و ...

(علت اینکه بعضی افراد در هر مسأله ایی نظر میدن و ژست دکترای روا نشناسی و فلسفه به خود می‌گیرند اینه که این‌ها در درون خودشون احساس کمبود می کنن و می خوان از این طریق ابراز وجود بکنن.)

چطور به خودمون اجازه می دیم با عقاید دیگران بازی کنیم و بدون هیچ اطلاع و فهمی از گوینده یا نویسنده و مهم‌تر از هر چیز مطلب عنوان شده !به موضوع بر چسب بد و دروغ‌گو و ...بزنیم؟؟

مگه هر کدوم از ما تو چند تا رشته می تونیم  ادامه تحصیل بدیم و بفهمیم قضیه چیه که میاییم تو ادبیات نظر می دیم ،تو فلسفه نظر می دیم،تو فرهنگ نظر می دیم،تو سیاست نظر می دیم!!!

 

مطلب دوم  :نقد و نقادی یک سری ویژگی‌ها و شرایطی را دارد که هم لازمند و هم کافی!

اولین شرط :داشتن علم کافی به موضوع مورد نقد است.

دوم:در کجا و برای که نقد انجام می‌شود.

سوم: هدف از نقد چیست.

چهارم :نقد باید با حضور هر دو طرف مخالف و موافق انجام بشود.

شرایط دیگری هم هست که دوستان اگه بخوان می تونم براشون ایمیل کنم.این حرف‌ها همه‌اش حرف من نیست حرف کسانی است که تخصصشان نقد است.

 

آخرین مطلبم اینکه دوستان !نیاییم الکی به همه چیز گیر بدیم و بگیم این بده،اون بده!همه چیز خوبه و همه ما خوبیم .

چشم‌ها را باید شست ،جور دیگر باید دید

و

ای کاش عظمت در نگاه تو باشد،نه در چیزی که به آن می‌نگری!

 

 

مشق اشک!

آن روز صبح برف می آمد و دیگر در حیاط مدرسه صف نایستادیم .

" محمد " همیشه کنار من می نشست . معلم که وارد کلاس شد ، تمام بچه ها دفترچه هایشان را گذاشتند روی میز به استثنای محمد !

وقتی معلم به میز ما رسید و از او پرسید : " مشق هایت کو؟ " محمد در حالیکه نگاهش را از چشمان آموزگار

می دزدید ، پاسخ داد : " ندارم " !

معلم هم زود گفت : " برو پای تخته " !

چند دقیقه بعد معلم بود و محمد و زمزمه هایی بین آن دو که بدجوری در حسرت شنیدنشان می سوختم .

راستی ، شلوار کوتاه محمد که پر از وصله بود و پاهای نحیفش که جوراب نداشت و لرزش خفیف دستانش

که گمان می بردم از سرماست ؛ هنوز در خاطرم باقی است ... ؛ زنگ تفریح که خورد تمام بچه ها به حیاط رفتند به عشق برف بازی ؛ دو نفر در کلاس ماندند . من و محمد ...و بخاری دیواری یواشکی حرف های ما را می شنید .

گفتم : "به معلم چه گفتی " ؟ گفت : " میگم ولی جون مادرت به محسن نگو ، اذیتم میکنند ... " گفتم : " بگو خیالت راحت " .

گفت : " خواهرم مریض شده ، دیشب با دفترچه مشقم بازی میکرد . یک دفعه به سرفه افتاد . خون بالا آورد . تمام دفترچه مشقم خونی شد .

بابا کتکم زد و گفت دیگه پول نداره دفتر بخره . امروز هم رفته از دوستش پول قرض بگیره و خواهرم رو ببره دکتر .

دعا کن بابام پول بگیره .... آخه میترسم خواهرم بمیره ... "

سرم را بالا گرفتم . اشکها بر صورتم مشق نوشتند ...

"نقل ازکتاب تلخه نارنج اثر کامران نجف زاده"

...

سلام.

قبل از هر چیز خدمت استاد برزگر خوش آمد میگم.امیدوارم بتونیم ازشما و دانسته هاتون استفاده کنیم.

خیلی دوست داشتم آتیش صندلی حاجی رو داغ کنم و جزغاله اش کنم اما بنابه  عللی نشد.

چون وبلاگ درست لود نمیشه (واسه من که اینطوره شما رو نمیدونم!)چند تا سوال از حاجی همین جا می پرسم:

۱-سلام.سربازی چه حسی داره؟

۲-آرزو؟(سه مورد)

۳-زبان برنامه نویسی مورد علاقه؟

۴-چقدر قبل از انجام دادن کارهات به عدالت اجتماعی و حقوق دیگران توجه میکنی؟

۵-الگوی زندگیت کیه؟

۶-در زندگی چند چندی؟

دوست دارم .موفق باشی.

عکس و طنز

بچه ها جدی نگیرید!!!

عکسهای زیر یه جورایی با وبلاگ ربط داره!

ببینید:

سربازی به این میگن !!!

اینم عشق!!!

قضیه جعل اسناد!!!

عاقبت جبهه سفید!!!

مثبت اندیشی

سلام.

امروز یه چند تا جمله قشنگ براتون آوردم امیدوارم لذت ببرید:

مهم این نیست که قشنگ باشی قشنگ اینه که مهم باشی حتی واسه ی یه نفر...؟

شیکسپیر: اگه کسی رودوست داری به حال خودرهایش کن0 اگربازگشت مال توست امااگربازنگشت ازاول مال تونبوده0

شیکسپیر: اگرتمام شب رابه خاطرازدست دادن خورشیدگریه کنی لذت دیدن ستاره هاراهم ازدست خواهی داد0

علی شریعتی :پایان همه چیز خوب است 0 اگرخوب نبود بدانیدهنوزبه پایان آن نرسیده اید0

عشق یعنی بزرگ کردن یک نفربه اندازه ی یک دنیا وکوچک کردن دنیا به اندازه ی یک نفر0

 

سنگی که طاقت ضربه های تیشه رانداردتندیسی زیبانخواهدشداززخم تیشه خسته نشو که وجودت شایسته ی تندیسی زیباست0

 

زندگی پل است ازآن بگذرولی روی آن خانه نساز0

هرکودکی با این پیام به دنیا می آیدکه خدا هنوز ازآدم نا امیدنیست 00000

مثل شقایق زندگی کن کوتاه امازیبا 0 مثل پرستو کوچ کن فصلی اماهدفمند0مثل پروانه بمیر اما000عاشق

 

امروز همان فردایی است که دیروز منتظرش بودی 0

اگه یه روز یکی بهت گفت: خیلی خوشگلی باور نکن 0 اگه یه روز یکی بهت گفت:خیلی دوست دارد باورنکن0 اگه یه روز یکی بهت گفت : همه ی وجودمی باورنکن0 اما اگه یه روز یکی حاضرشد جونش رو به خاطر تو به خطر بیندازد بدون واقعا" دوستت دارد0

تندرستی بزرگترین نعمت وخرسندی بزرگترین ثروت است0

چیزی باارزش ترازهمین امروز نیست0

حکمت درختی است که ریشه ی آن درقلب است ومیوه ی آن درزبان0

ادب خرجی نداردولی همه چیزراخریداری می کند 0

هرچه اکنون هستیم محصول افکاری است که قبلا" داشته ایم وحالاداریم

سلام.

یه نمونه از جعل اسناد رو واسه تون میگم چون خیلی طالب هستید . فقط حتما تا پایان ماجرا رو دنبال

 کنید شاید از این جور کارها منصرف شدید.(خدایی تا موقعی که ضرورت ایجاب نکرده تقلب نکنید!)

و اما قضیه جعل کارت ورود به جلسه:

راستش این ترم آخری هیچی پول نداشتم ..

ادامه مطلب

ادامه نوشته

وعده دیدار نزدیک است ...

سلام

بالاخره امروز پس از چندی رفتم و کارای فارغ التحصیلی رو انجام دادم .

واقعا دوندگی داشت (مگه نه امین)از این اتاق به اون اتاق و از این ساختمون (ساختمون آموزش)به اون ساختمون (ساختمون اداری)!!!

همینطور که میرفتم و میومدم خاطرات گذشه برام تداعی میشد.چه کاراها که تو این چند سال نکردم!!!

چه کلک ها و شیطنت ها و ...

از جعل اسنادها گرفته تا تعقیب و گریز و گیر دادنها و ...

چقدر زود دیر می شود!!!

اما با این همه ما هم شدیم مهندس!!!

خب دیگه اینم یه مرحله از زندگی بود.ببینیم مرحله بعدی چه جوریه.بنظرم مرحله بعدی بهترین مرحله اش باشه.

یه چیزی ته دلم مونده

.

.

.بگم؟

.

بگم؟

.

.

خیلی دوستون دارم .

به قول یکی از بچه ها (رحمت) :مواظب زیبایی خود باشید.

یا علی.

تاییدیه

بسم الله علیم فر یزدان*** حی و صمد و رحیم و رحمان

 

"اینجانب موافقت خود را پیرو موارد خواسته شده اعلام می دارم."

سید مصطفی آقامیری

معاونت علمی و فناوری وبلاگ

------------------------------------------------------

رونوشت:

۱-امور هماهنگی و رفاهی

۲-امور مالی

۳-امور بانوان

 

 

ادامه نوشته

دومین سری جوابهای مصطفی به صندلی داغ

بنام خدای خدایان

سلام.

بچه ها خوبین؟

بالاخره به سوالات جواب دادم .آخه یه چند روز نبودم .

 

ادامه نوشته

دقت ، سرعت ، جرات !!!

بنام خدای خدایان

سلام.

بچه ها خوبین؟

راستش همیشه عادت دارم با لطیفه گویی شروع کنم پس اول یه چند تا لطیفه با هم بخونیم:

اولین لطیفه حکایت خیلی از چیزهایی هست که شاهدش هستیم!

"غضنفر می ره امتحان رانندگی، افسر بهش می گه حركت كن.
غضنفرمی زنه دنده عقب!
افسر میپرسه چرا دنده عقب می ری؟
می گه می خوام خیز بگیرم!"

دومین لطیفه طبق مد روز مربوط به یارانه و به اصطلاح زرنگ بازی بعضی از مردمه!با هم بخونیم:

"یارو میره نونوایی میپرسه این نونا چنده شاطر بهش قیمت میده! یارو میگه حالا ما بریم یه دوری بزنیم!"

وسومین لطیفه که دیگه نیاز به توضیح نداره:

"خلاصه خبرها صدا و سیما: اوضاع در همه جای دنیا از ایران بدتر است!"

خب ...............

بالاخره ما نفهمیدیم در مورد چی باید صحبت کنیم!!!

اگه در مورد دنیا بگی که میگن دنیا دوسته

اگه در مورد خودت بگی که میگن خود خواهه

اگه در مورد خدا بگی که میگن ماورا رو ولش کن

اگه در مورد کامپیوتر و دانشگاه بگی که میگن حالمون بد شد

خلاصه حکایت خیلی شبیه به داستان" پسر وپدر و الاغ "هست!

اما از من به شما : هر چه میخواهد دل تنگت، بگو!!

چند روز پیش یاد اساتید گرامی خصوصا استاد محمودی عزیز افتادم خواستم بهشون پیامک بزنم که متاسفانه دیدم شمارشون تغییر کرده.الان که اومدم وبلاگ دیدم انگار استاد با سرعت خیلی زیاد رد شدن و فرصت نداشتن یه چایی داغ تو این هوای سرد با هم بزنیم

دو تاجمله از استاد محمودی تو ذهن من هست که هیچ وقت فراموششون نخواهم کرد:

"شما با بال آفریده شده اید .چرا می خواهید بخزید!"

و

" هر انسانی محاسنی برای تحسین دارد"


مخلص همه ی بروبچه های با صفا.



شکر خدا

توی دنیا ، هرکسی یه شکلی

  نون رو در میاره،

  زندگی می چرخه

  غصه ای نداره

  توی این دو روز هستی ، غصه ننگ وعاره!!!

  بابا جونم دست بزن به کاری

  کار  نداره  عاری

  فایده ای نداره    اشک و آه و زاری

  توی این دو روز دنیا    غصه، ننگ وعاره.

به خداوندی خدا

 که دوروز حیات ما ، نمی ارزه به غصه ها

 غم رو رها کن..............!

گل عمر من و شما

دو سه روزی میکنه بقا

شکر خدا کن!!!

 بقیه حرفهام رو میذارم تو ادامه مطلب

ادامه نوشته

دیگه دنبال کار نگردید!!!

سلام

دوستان  با توجه به اینکه همتون اهل وب و وبگردی هستید من یه پیشنهاد واستون دارم واون اینه:

شما که لااقل روزی یک بار توی ایینترنت هستید و فعالیت مجازی دارید بهترنیست یه درآمد داشته باشید تا حداقل پول اینترنت ودانشگاه و... رو جور کنید؟!

!!اول توضیحات متن رو کامل بخونید و بعدش اگه مایل به همکاری بودید بهم اطلاع بدید!!

کاری که من راه انداختم فروشگاه اینترنتی هست که یه سری محصولات رو به صورت اینترنتی و با مشارکت شرکت پست به فروش می رسونم .

مزایای خرید اینترنتی:

1-امکان خرید در تمامی ساعات شبانه روز

2-خرید در هر جا که باشید

3-پرداخت هزینه محصول بعد از تحویل در درب منزل

4-امکان مقایسه بین محصولات و انتخاب بهترین(از لحاظ قیمت و کیفیت و...)

5- دریافت کالای خریداری شده در کوتاه ترین زمان ممکن

6-عدم اتلاف وقت

7-کاهش هزینه ها و ...

واما کاری که شما میتونید انجام بدید نقش یه بازار یاب هست به طوری که شما به سلیقه خودتون یه وبلاگ طراحی می کنید و بعد لینک (آدرس) خرید هر محصول رو زیرش قرار میدید.هر چی بازدید کننده از وبلاگتون بیشتر باشه ،فروش میره بالاتر و پورسانت شما هم بیشتر میشه.

چه سودی برای شما داره؟

1-نیاز نیست که دیگه سایت ثبت کنید ومجوز بگیرید وبا پست قرار داد ببندید وخلاصه دوندگی کنید چون همه ش رو من انجام دادم و تنها کار شما ساخت وبلاگه(که اگه الان داشته باشید می تونید از همون استفاده کنید)

2-هر موقع دلتون خواست کار می کنید

3- برای خودتون کار می کنید

4-هیچ هزینه ایی نمیخواد بدید

5-هر موقع خواستید تعطیلش می کنید

6-هیچ منع قانونی نداره و...

شاید یکی فکر کنه گلدکویست یا چیزی شبیه اونه، بهتون بگم که

 این کار کلاً زیر نظر اداره پسته و تا نشناسن و تایید نکن مجوز به کسی نمیدن!

!من هم کلی زور زدم و حدود دو ماه دنبال کاراش بودم تا الان موفق شدم.

 یه نمونه سایت که من ساختم :

http://www.cvmarket.orq.ir

اگه سوال دیگه ایی دارید تو نظرات اعلام کنید تا توضیح بدم.

start

زندگی مثل دوچرخه سواری می مونه ..واسه حفظ تعادلت همیشه باید در حرکت باشی ....آلبرت انیشتین

دریاب

تقدیر من این بود که نفرین شده باشم
تبدیل به یک سایهّ غمگین شده باشم

تقدیر من این بود  در این غار مجازی
تنهاتر از انسان نخستین شده باشم

یک عمر در این رنج، در این صفحه شطرنج
آن گاه شوم مات که فرزین شده باشم

دادند به من جام عطش، بادهّ آتش
تا مست از این خط ّ فرودین شده باشم

ترس من از این است، اگر دیر بیایی
حتی به تو و عشق تو بدبین شده باشم

روزی که بیایی و دل و دین بربایی
شاید من  کافر شده  بی دین شده باشم!

تقصیر جنون بود که با عقل درآمیخت
نگذاشت که دیوانه تر از این شده باشم

تقدیر من این بود، ولی سهم من این نیست
دریاب از آن پیش که مسکین شده باشم!

...

سلام خدمت حضرات مهندس!!

 و ...

قبل از هر چیز بگم که سه نقطه ایی که می بینید شامل تمام تشکرها و خوش آمدگویی ها میشه که تقدیم همه عزیزان می کنم.

 

داستان از اینجا شروع میشه که بنده پس از مدت مدیدی تصمیم گرفتم که سیستمم رو turn on کنم.پس از کلی زحمت برای بالا آوردن سیستم ویندوز به خودم گفتم یه سروسامونی به اطلاعات موجود روی هارد بدم و شروع کردم به  searchدر  درایوها و پوشه ها و خلاصه هر سوراخ سمبه ایی که می شناختم و همچنین کامپایل موجودی!بعدش اومدم سراغ اینترنت و گفتم اولین جایی که باید برم وبلاگ بچه های دانشگاست!

واما ادامه ماجرا...

وبلاگ که باز شد از یه سری کلید های کمکی(جهت تسریع کار) استفاده کردم که در زیر براتون می نویسم:

1-      F1 (کمک و راهنمایی):کلید رو که فشار دادم دیدم ماشاا... همه اطلاعات (ارائه دروس،برنامه کلاسها،نقل وانتقالات و...)به اندازه نیاز هست.(این قسمت تشکر از محمد مرتضوی عزیز)

 

2-      F3(جستجو):با این مورد دیدم که بععله همه تشریف دارند وانگار ما یه کمی دیرتر اومدیم.البته یه search هم به کناره ها و بالا و پایین زدم وview ی وبلاگ جالب و قشنگ بود(این قسمت هم تشکر ویژه از مجتبی ابراهیمی پور عزیز.//امین عابدینی سهمت محفوظه// )

 

3-      Ctrl+z(بازگشت به عقب):چون میخواستم مطالب قبلی دوستان رو ببینم برگشتم به عقب وصفحات قبلی وبلاگ. اما دوستان یادتون باشه:"زندگی دکمه ی بازگشت ندارد!!!"

 

4-      Ctrl+c (کپی کردن):هر مطلبی که به نظرم قشنگ میومد ازش کپی برداشتم(با ذکر نویسنده مطلب) البته توجه دارید که این کار شرعاً هرام است.

 

5-      Ctrl+v(چسباندن):در پی مرحله قبلی مطالب رو در یه جایی کپی می کردم.

 

6-      Ctrl+x(بریدن یا اصطلاحاً کات کردن):این مورد رو هنوز بهش برخورد نکردم وانشاا... که برخورد نکنم.

 

.

.

.

 

به علت طولانی شدن کلام ،ادامه ماجرا رو اگر طالب بودید در دفعه بعدی میگم.

دست حق بهمراهتان.

 

استاد محمودی خیلی مردی