وعده دیدار نزدیک است ...
سلام
بالاخره امروز پس از چندی رفتم و کارای فارغ التحصیلی رو انجام دادم .
واقعا دوندگی داشت (مگه نه امین)از این اتاق به اون اتاق و از این ساختمون (ساختمون آموزش)به اون ساختمون (ساختمون اداری)!!!
همینطور که میرفتم و میومدم خاطرات گذشه برام تداعی میشد.چه کاراها که تو این چند سال نکردم!!!
چه کلک ها و شیطنت ها و ...
از جعل اسنادها گرفته تا تعقیب و گریز و گیر دادنها و ...
چقدر زود دیر می شود!!!
اما با این همه ما هم شدیم مهندس!!!
خب دیگه اینم یه مرحله از زندگی بود.ببینیم مرحله بعدی چه جوریه.بنظرم مرحله بعدی بهترین مرحله اش باشه.
یه چیزی ته دلم مونده
.
.
.بگم؟
.
بگم؟
.
.
خیلی دوستون دارم .
به قول یکی از بچه ها (رحمت) :مواظب زیبایی خود باشید.
یا علی.
+ نوشته شده در ۱۳۸۹/۱۲/۰۷ ساعت 21:57 توسط سید مصطفی آقامیری
|