دریای طوفانی

کسي آمد که حرف عشقو با ما زد !

دل ترسوي ما هم دل به دريا زد !
به يک درياي طوفاني دل ما رفته مهماني ... 
چه دوره ساحلش از دور پيدا نيست ...
يه عمري راهه و در قدرت ما نيست ...
بايد پارو نزد وا داد ! بايد دل رو به دريا داد !
خودش مي بردت هر جا دلش خواست ...
به هر جا برد بدون ساحل همونجاست ...
به اميدي که ساحل داره اين دريا !
به اميدي که آروم ميشه تا فردا ! 
به اميدي که اين دريا فقط شاه ماهي داره ! 
به عشقي که نمي بيني شباشو بي ستاره ! 
دل ما رفته مهماني به يک درياي طوفاني ...
بايد پارو نزد وا داد ! بايد دل رو به دريا داد ! 
خودش مي بردت هر جا دلش خواست ...
به هر جا برد بدون ساحل همونجاست ...